روابط تجاری ایران با اتحادیه اقتصادی اوراسیا
امروزه عرصه تجارت جهانی را باید بدون تردید میدانی وسیع از فرصت ها و تهدیدها برشمرد. ایران برای دستیابی به بازارهای صادراتی جهان و افزایش سهم از این بازارها به نسبت جمعیت و توان اقتصادی خود، باید ایجاد فضای مناسب برای جذب سرمایه گذاری خارجی و پیگیری عضویت در سازمان تجارت جهانی را محور اصلی این تعامل قرار دهد. در کنار توسعه روابط اقتصادی دوجانبه، یکی از مهمترین گزینه های پیشروی ایران برای بسط تجارت، تعامل سازنده با اقتصاد جهانی و تطابق تدریجی با استانداردهای جهانی، عضویت در بلوك های تجاری منطقه ای و روی آوردن به چندجانبه گرایی است.
ایران کشوری سرشار از منابع غنی نفتی و گازی است و به جهت قرارگرفتن در بهترین موقعیت حمل و نقلی، یعنی قرارگرفتن بین دو دریای خزر در شمال و خلیج فارس در جنوب و قرارگرفتن در موقعیت حملونقلی شرق به غرب میتواند مسیری مناسب برای انتقال کالاهای کشورهای عضو اتحادیه باشد.
این پژوهش با استفاده از رویکرد مروری پژوهش های پیشین، به بررسی و جمع آوری نتایج پژوهشها به منظور ارائه خلاصه ای از تجارت با اتحادیه اقتصادی اوراسیا پرداخته است.
برندینگ ملت ها، مبانی، نظریه ها، اهداف، استراتژی ها
مرکز پژوهشهای اتاق ایران درگزارشی با عنوان «برندینگ ملتها؛ مبانی نظریهها، اهداف و استراتژیها» از راهکارهایی برای برندینگ ایران در اکسپوهای بینالمللی به ویژه اکسپو ۲۰۲۰ دوبی گفته است.
در بخشی از این گزارش آمده است: در دنیایی که بهشدت به هم مرتبط شده و بهطور روزافزون پیچیدهتر میشود، نه تنها شرکتها بلکه کشورها نیز در سطوح مختلف با هم وارد رقابتهای گسترده شدهاند. از یک سو این رقابت را میتوان در مناسبات بینالملل بین آمریکا بهعنوان تنها ابرقدرت دنیا و سایر قدرتهای بزرگ جهانی نظیر چین و روسیه و اتحادیه اروپا بر سر مسائل بسیار گستردهای از جمله اقتصادی، سیاسی، نظامی، و ژئوپولتیک مشاهده نمود. این مسأله چنان اهمیت دارد که برخی تحلیلگران روابط بینالملل نیز بر این باورند که آمریکا بهعنوان تنها ابرقدرت دنیا بهواسطه هژمونی که دارد میتواند با اعمال فشار، تحریمهایی را حتی بر سایر قدرتهای جهانی نظیر روسیه و چین وضع کند (هادیان، ۲۰۱۷). از سوی دیگر، جهان شاهد رقابت گسترده قدرتهای منطقهای در حوزههای متعدد در بسیاری از نقاط دنیاست.
در اروپا رقابت بین اتحادیه اروپا با محوریت آلمان، فرانسه و بریتانیا از یک سو و روسیه در شرق اروپا از سوی دیگر بر سر مسائل مختلف سالهاست محل مناقشات متعدد شده است. در قاره آسیا نیز از جنوب شرق آسیا و رقابتهای همه جانبه چین و هند و پاکستان گرفته تا در غرب آسیا و رقابت منطقهای بین ایران، ترکیه و عربستانصعودی که تنشهای سیاسی، اقتصادی، نظامی، و امنیتی گسترده ای را بوجود آورده است همه و همه تنها نمونههایی آشنا از این چنین درگیریهایی در سالهای اخیر هستند.
در نتیجه این رقابتها، اختلافات و مناقشات با اهداف مشخص اقتصادی، تجاری، سیاسی، نظامی، امنیتی و ... شکل میگیرند. در نگاه کلیتر به دلیل درگیر شدن بسیاری از این کشورها در مناقشهای خاص، افکار عمومی جهان درک و ذهنیت منفی از آنها پیدا میکنند و نیاز به همکاریها، ائتلافها، پیمانها و توافقهای چندجانبه مطرح میشود. تمرکز روی همکاریها در کنار بهکارگیری مفهوم برندینگ ملت یا برندینگ ملی متداولترین روشی است که کشورها بهکار میگیرند تا ذهنیت افکار عمومی را نسبت به خود تغییر دهند. در حقیقت ایجاد تمایز از طریق برندینگ ملت به دولت-ملتها کمک میکند تا با بهبود شهرت خودشان در میان سایر ملتها، نفوذ خود را نیز در سطح بینالملل به میزان چشمگیری افزایش دهند. اگر تصویر یک کشور در برابر افکار عمومی همچنان مثبت است آن را تقویت کنند، اگر تصویر منفی در حال شکلگیری است هرچه سریعتر جلوی آن را بگیرند و اگر تصویر منفی از آن کشور از گذشتهها وجود داشته است آن را کمرنگ کنند.
در ادامه گزارش آمده است: همکاریها و رقابتهای گستردهای نیز در سرتاسر جهان شکل گرفته است. یکی از مهمترین جنبههای آن، همکاریهای اقتصادی است که باعث شده است تا کشورها همواره بهدنبال ایجاد تصویری قدرتمند و مثبت از خود باشند.
بهطور کلی برندینگ ملتها از بسیاری جهات شبیه به برندینگ کالاها و خدمات است چراکه کشورها نیز در یک محیط رقابتی در تلاش هستند تا سرمایهگذاری خارجی، کسبوکارها و شرکای تجاری بینالمللی، و گردشگران خارجی را به خود جذب کنند و یا مهمتر از آن، در تلاش هستند تا قدرت سیاسی و نفوذ خود را افزایش دهند. در نتیجه، فارغ از سطح توسعهیافتگی و پیشرفته بودن کشورها، داشتن برندینگ ملت قدرتمند و مثبت برای آنها بسیار حائز اهمیت شده است. هرچند برخلاف برندینگ شرکتی که برای کالاها و خدمات به کار میرود و ذینفعان کمتری دارد، برندینگ ملت فرایند بسیار پیچیدهتری دارد که نه تنها زمان بیشتری به درازا میکشد، بلکه ذینفعان بسیار بیشتری را درگیر خود میکند که همگی باید مشارکت فعال و عزمی جدی داشته باشند تا یک کشور به اهداف برندینگ ملت خودش دست یابد.
بهطور کلی هدف از برندینگ ایجاد تصویری مثبت و خوشایند از برند و همچنین بهبود عملکرد مالی یک محصول، یک مکان و یا یک کشور و ملت است. هدف از برندینگ یک محصول افزایش فروش شرکت، درآمد کلی و خالص درآمد است. و در یک نگاه جامعتر هدف از برندینگ یک ملت را ایجاد تصویری مثبت به منظور جذب گردشگران خارجی به آن کشور، افزایش صادرات و تشویق به سرمایهگذاری مستقیم خارجی در آن کشور در نظر گرفتهاند.
هدف از این گزارش مرور مفاهیم مرتبط با برندینگ ملتها شامل مبانی، نظریهها، مدلها، اهداف، استراتژیها و ارائه برنامههای عملیاتی مؤثر به همراه پیشنهاداتی جهت برندینگ ملت ایران در اکسپوهای بینالمللی و تخصصی آتی و بهویژه اکسپو ۲۰۲۰ دوبی در مدت زمان باقیمانده تا پایان آن است. در بخش اول این گزارش مهمترین تعاریف، نظریهها، مدلها و چارچوبهای مفهوم برندینگ ملت بررسی شده است. این موارد موضوعات برند و مفاهیم آن در ارتباط با برندینگ ملت، پژوهشهای علمی در حوزه برندینگ ملت، مدل مفهومی هویت و تصویر برند ملت و ساختار آن، مدل معماری برند ملت، و جایگاهیابی مفهوم برندینگ ملت برای کشورها را دربر میگیرد.
در بخش دوم به کاربرد نظریههای مرتبط در زمینه برندینگ ملتها در اکسپوهای بینالمللی اشاره میشود. موضوعاتی نظیر جایگاه و نقش اکسپوهای بینالمللی در برندینگ ملتها، کاربرد مفاهیم دیپلماسی عمومی و قدرت نرم در ارتباط با برندینگ ملتها و اکسپوهای جهانی، تجربه برندینگ ملتها در ارتباط با پاویونها، استفاده از مفاهیم بازاریابی تجربهای و تجربه برند در رویداد اکسپو جهانی و تحلیل کاربردی از تجربیات سایر کشورها شامل کشورهای توسعه یافته، درحال توسعه و سایر کشورها در زمینه برندینگ ملت در اکسپوهای جهانی پیشین بهویژه اکسپو ۲۰۱۵ میلان و اکسپو ۲۰۱۰ شانگهای مهمترین رئوس مطالب در این فصل را تشکیل میدهند.
دربخشی از گزارش تحلیل کاربردی از برنامههای اقتصادی-تجاری و فرهنگی سایر کشورها در اکسپو ۲۰۲۰ دوبی اشاره شده است. این بخش از مطالعه به بررسی و رویکرد کشورهای توسعهیافته نظیر ایتالیا، استرالیا، کانادا و سوئیس و رویکرد روسیه بهعنوان نمونهای از اقتصادهای نوظهور در بستر اکسپوهای بینالمللی پرداختهاست. هدف اصلی این گزارش شناسایی و مرور برنامههای اقتصادی-تجاری و فرهنگی این کشورها، نحوه عملکرد آنها در اکسپوهای جهانی، سازماندهندگان و ادارهکنندگان این پاویونها و همچنین ارائه پیشنهاداتی جهت بهبود برنامه تجاری و فرهنگی ایران در اکسپو ۲۰۲۰ دوبی است.
آشنایی کامل با استان هرمزگان (EN/FA)
پیامدهای ظهور طالبان بر جایگاه ایران در افق ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک افغانستان
مرکز پژوهشهای اتاق ایران ضمن انتشار گزارش "پیامدهای ظهور طالبان بر جایگاه ایران در افق ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک افغانستان" به بررسی مهمترین آثار تغییرات استراتژیک رخ داده در افغانستان و حکومت طالبان بر منافع ژئواکونومیک ایران می پردازد.
بدون شک، تغییرات شگرف و غیرقابل پیش بینی افغانستان، خروج نیروهای خارجی و هژمونی طالبان در این منطقه، سبب ایجاد نظم سیاسی جدیدی در این کشور شده که درک ماهیت و مشخصات آن از اهمیت بالایی برای ایران برخوردار است.
پژوهش حاضر در سه بخش تجارت، ترانزیت و انرژی تدوینیافته است. در هر حوزه، خلاصه ای از محتملترین مختصات استراتژیک افغانستان بعد از خروج نیروهای خارجی تصویر شده و سپس وضعیت موجود روابط ایران و افغانستان و پیامدهای اقتصادیِ آن به بحث گذاشته خواهد شد.
حضور طالبان در رأس قدرت در این کشور، به لحاظ استراتژیک پیامدهای متعددی به دنبال خواهد داشت. قطع کمکهای مالی بین المللی، عدم همکاری هند با طالبان، فراهم شدن زمینه برای حضور هر چند محدود کشورهای قطر و ترکیه و نامعلوم بودن موضع چین در قبال افغانستان، از جمله مهمترین متغیرهای تاثیرگذاری است که روابط تجاری ایران را با افغانستان متاثر خواهد کرد. لذا پیگیریِ سیاست تنشزدایی و مذاکره ایران با بازیگران رقیب و بالا بردن آستانۀ تحریمپذیریِ کشور و ارتباط منسجم و پیوسته با اقتصاد جهانی اهمیت ویژه ای در حفظ سهم ایران از بازار این کشور پیدا می کند. از سوی دیگر تا زمانی که شرایط نااطمینانی و بیثباتیهای دوران گذار در افغانستان پابرجا باشد، چشم انداز روابط تجاری ایران و افغانستان دشوار و مبهم خواهد بود؛ وضعیتی که نامعلوم بودن شکل و ماهیت نقشآفرینیِ چین نیز به آن دامن خواهد زد.
در حوزه ترانزیت، اهمیت افغانستان برای ایران، در پیوند با سه بازیگر دیگر شامل هند، چین و پاکستان معنا پیدا می کند. چین و هند هر دو نظر ویژه ای به افغانستان داشته و پاکستان نیز احتمالا می کوشد تا با کمرنگ کردن نقش رقیب دیرینه خود، هند، در رقابت با ایران قرار گیرد. لذا چشم انداز چنین وضعیتی، در بهترین حالت توسعۀ با تاخیر بندر چابهار و برآیندهای نامطلوب اقتصادیِ آن و نیز کاهش درآمدهای گمرکی ایران از ترانزیت و صادرات مجدد کالاهای وارداتی به افغانستان خواهد بود؛ در حالیکه پاکستان بخش عمدهای از این درآمدها را به خود اختصاص خواهد داد.
نهایتا به دلیل احتمال قطع صادرات برق توسط تاجیکستان در اعتراض به حضور طالبان در عرصه قدرت این کشور، در حوزه صادرات انرژی، ایران می تواند از یک فرصت بالقوه برای تصاحب سهم بیشتر از بازار برق این کشور برخوردار شود. اگرچه در یک چشم انداز کلان، کاهش تقاضای کلی افغانستان به دلیل کوچک شدن اقتصاد این کشور میتواند در کوتاه مدت بر صادرات انرژی ایران تاثیر منفی داشته باشد. در حوزه سوخت نیز برتری ایران در تأمین بنزین و گازوئیل افغانستان همچنان پا بر جا خواهد بود که یک مزیت استراتژیک برای ایران محسوب میشود.
در مجموع، اگرچه به دلیل پیچیدگی شرایط در حال گذار در افغانستان، دستیابی به یک ارزیابیِ دقیق هنوز ممکن نیست، اما در نظر گرفتن نکات کلیدی و مشخصتر در وضعیت جدید افغانستان هم به لحاظ اقتصادی و هم استراتژیک، در سیاستگذاری های کلان ایران، به ویژه برای بخش خصوصی، یک امر بسیار ضروری خواهد بود.
آثار سهمگين كرونا بر پيكر زخمخورده بخش خصوصي ايران؛
هنگامي كه نخستين گروه از خانواده هاي طبقه متوسط يا كارگري در ايالات متحده از پرداخت اقساط وام هاي مسكن درماندند و بانك ها خانه هاي آنها را مالك شدند، تصوير سادهاي از گسترش فقر و كاهش قدرت خريد در ايالات متحده به چشم مردمان آمد، سپس با گسترش موضوع و افزايش تعداد خانههايي كه به عنوان وثيقه توقيف شده و روي دست بانكها مانده بود، آن تصوير ساده به يك مشكل بانكي تبديل شد كه ابعاد ملي داشت و ميشد نام آن را بحران گذاشت. چند بانك ورشكست شدند و مؤسسات وابسته به آنها از ميان رفتند. سپس بحران، اقيانوس اطلس را پيمود و به نقاط دوردستي چون ايسلند رسيد كه كل نظام بانكي آن و پسانداز مردمش توسط بحران بانكي بينالمللي بلعيده شد. آتشفشان بحران بيدار شده و زلزله حاصل از آن تا عمق اروپا را لرزانده بود. دنيا براي همه تغيير كرد...
بررسی خصوصیسازی دولت (اصل 44 قانون اساسی)
سياست خصوصيسازي از دهه 1980 به بعد به عنوان راهي در جهت کاهش فشار مالي شرکتهاي دولتي بر بودجه دولت، بالا بردن کارآيي آنها و توانمندسازي بخش خصوصي است. ﺭﺷﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﻫﺎﻱ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﺩﺭ ﺳﺮﺗﺎﺳﺮ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ دو ﺩﻫﻪ ﺍﺧﻴﺮ ﻭ ﻳﻜﭙﺎﺭﭼﮕﻲ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺰﻭﻥ آنها ﺍﻳﻦ ﺿﺮﻭﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ دولتها ﺍﻳﺠﺎﺩ ﻛﺮﺩﻩﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭﻫﺎﻱ ﺳﻬﺎﻡ ﺩﺍﺧﻠﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﻭﻟﻮﻳﺖ ﻛﺎﺭﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪ. ﺳﻴﺎﺳﺖﮔﺬﺍﺭﺍﻥ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎنﻫﺎﻱ ﻧﻈﺎﺭﺗﻲ ﻭ ﺑﻴﻦﺍﻟﻤﻠﻠﻲ، (ﻳﻌﻨﻲ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺑﻴﻦﺍﻟﻤﻠﻠﻲ ﭘﻮﻝ ﻭ ﺑﺎﻧﻚ ﺟﻬﺎﻧﻲ) ﻧﻴﺰ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﻫﻤﻴﺘﻲ ﺧﺎﺹ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﻴﺎﺳﺖﻫﺎﻳﻲ ﺷﺎﻣﻞ ﺧﺼﻮﺻﻲﺳﺎﺯﻱ ﻗﺎﺋﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻣﺸﺨﺺﺗﺮ، ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺳﻬﺎﻡ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺧﻮﺩ ﺳﺎﺯﻭﻛﺎﺭ ﻣﺆﺛﺮﻱ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﻱ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺧﺼﻮﺻﻲﺳﺎﺯﻱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻛﺎﺭﺁﻣﺪﻱ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺗﻨﻈﻴﻤﻲ ﻭ ﻧﻈﺎﺭﺗﻲ ﻣﺪﻭﻥ، ﺯﻳﺮﺳﺎﺧﺖﻫﺎﻱ ﻓﻨﻲ ﻭ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﻳﺪﻩ، ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭﻱ ﺳﻬﺎﻡ ﺷﺮﻛﺖﻫﺎﻱ ﺩﻭﻟﺘﻲ ﺑﻪ ﺑﺨﺶ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪﺍﻱ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻣﻲﺩﻫﺪ، ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ، ﺧﻮﺩ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﻣﻨﺘﻔﻊ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﻭﺍﻗﻊ ﺧﺼﻮﺻﻲﺳﺎﺯﻱ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺳﻬﺎﻡ ﻣﻲﺷﻮﺩ. فلسفه اصلي خصوصيسازي عبارت است از تعيين نقش دولت در اقتصاد در حوزههايي چون بهداشت، اموزش پايه، تامين اجتماعي، دفاع ملي، سرمايهگذاري کلان در زير بناهاي اقتصادي، فراهم کردن محيط حقوقي و ساختاري براي شرکتهاي خصوصي جهت عملکرد ازاد و از اين رو افزايش بهرهوري و ارزش افزوده بر اقتصاد از طريق سازماندهي و مديريت کارامد شرکتهايي که جهت رقابت در بازار بايستي تجاري عمل کنند. نظريه پردازان هنجارگرا خصوصيسازي را به مثابه جهتي براي خط مشي عمومي توصيه مي کنند که ابهامهاي انها از نگرشهاي مختلف و متعدد از يک جامعه خوب به دست ميدهد. اين نظريه ها در سه دسته جاي ميگيرند: 1) نظريه اقتصادي خصوصيسازي 2) نظريه خصوصيسازي به مثابه توانمندسازي اجتماعات محلي 3) نظريه خصوصيسازي به مثابه کاهش بار اضافي دولت. بايد گفت که تئوريهاي مربوط به خصوصيسازي هنوز به موفقيت کامل دست نيافته است زيرا در عرصه اقتصاد محرکهاي مختلفي تاثيرگذار ميباشد که ميتوان گفت خصوصي ساختن يک نهاد در اقتصاد تاثيرات کلي در نظام اقتصادي کشور ميگذارد از اين رو هر کدام از نظريات خصوصيسازي به مثابه يک ايده و شعار عنوان ميشود و تطبيق انها با واقعيت از جمله وظايف مهم حقوق و اقتصاد به شمار ميرود. اگر خصوصیسازی در بخش خدمات عمومی منجر به آزادسازی قیمت در این بخش شود، زیان مرده از بین میرود و در نتیجه کارایی اقتصادی و درآمد دولت افزایش مییابد. ضمناً در صورتی که خصوصیسازی موجب افزایش بهرهوری در بخش خدمات عمومی گردد، میزان افزایش درآمد دولت و کارایی اقتصادی بیشتر خواهد بود.
ظرفیتهای هرمزگان در راستای همکاری با اوراسیا
بعد از جنگ سرد، گرایش به سوی منطقهگرایی در مناطق گوناگون جهان بیشتر نمایان شدهاست. آسیای مرکزی از مناطق ژئواستراتژیک است که همواره در کانون توجه روسیه و ابرقدرتهای چین و آمریکا قرار دارد. توجه کشور چین به این منطقه برای عبور طرح (یِککمربند-یِکراه) برای اتصال به اروپا از نمونههای موقعیت مهم آسیای مرکزی است.در این منطقه، اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا و سازمان همکاری شانگهای ظرفیتهای خوب و مناسبی برای ارتقای سطح اقتصادی کشورهای این منطقه دارند که سیاست خارجی ایران، می تواند از این ظرفیتها در راستای منافع ملی خود بهره ببرد. اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا از اتحادیههایی است که در قالب گروهبندی منطقهای در آسیای مرکزی تأسیس شدهاست. ایران به عنوان کشوری که در همسایگی با کشورهای عضو این اتحادیه قرار دارد، با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک خود، میتواند از نقش تأثیرگذار این اتحادیه متأثر شود.
بخش قابل توجهی از سهم تجارت خارجی ایران را نفت خام و محصولات کمفراوریشده از نفت و گاز تشکیل میدهند که میتوان عنوان کرد تلاش زیادی نیز برای شکلگیری تجارت آنها صورت نگرفته است. این درحالی است که وضعیت ایران، چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر ظرفیت کشورهای همسایه به نحوی است که امکان افزایش تولید و تجارت با این کشورها فراهم است. در این راستا لازم است سیاست توسعه تعاملات تجاری و اقتصادی خارجی با کشورهای هدف، متناسب با توانایی و نیازهای داخلی در دستور کار کشور قرار گیرد و از این طریق امکان بهرهمندی از مزیتهای تجارت خارجی فراهم گردد. یکی از ظرفیتهای موجود در زمینه افزایش تعاملات تجاری و اقتصادی با کشورهای هدف، همکاری با کشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیاست.
نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که عضویت ایران در اتحادیۀ اقتصادی اوراسیا چه تأثیری بر موقعیت ایران در منطقه دارد؟ همچنین با ظرفیتهای موجود در استان هرمزگان چه مواردی را می توان در راستای همکاری با اوراسیا روی میز قرار داد.
ایران در پساتحریم، ایرانی متفاوت است
شاید سابقا لوزان را می شد تنها بخاطر وجود مقر کمیته المپیک و یا جشنواره کتابهاي مصوري که همه ساله در آن برگزار می گردد قابل توجه دانست. اما در چند سال اخیر و خصوصاً پس از توافق مهمی که بین جمهوري اسلامی ایران و کشورهاي غربی صورت گرفت، لوزان و خصوصا پیمان لوزان تاثیر عمیقی بر همه جوانب و مختصات سیاسی و اقتصادي و فرهنگی کشور ایران گذاشته و از این به بعد نیز خواهد گذاشت. هدف از این نوشتار بررسی اجمالی پتانسیل تاثیراتی است که این توافق و معاهده می تواند بر روي مختصات و مناسبات اقتصادي جمهوري اسلامی ایران از خود به جاي بگذارد. هر چند معاهده لوزان هنوز تنها در حد یک بیانیه است، تحریمها هنوز برداشته نشده و بازار راه طولانی براي رسیدن به ثبات در پیش دارد، اما با یک نگاه واقع بینانه می توان اقتصاد کشورمان را به دو دوره قبل و بعد از امضاء این پیمان تقسیم بندي کرد. شاید کمی ساده لوحانه به نظر برسد اگر بگوییم تمامی مشکلات اقتصادي ایران با رفع تحریم ها برطرف شده و اقتصاد به شدت وابسته کشورمان یک شبه به سطح آرمانی اقتصادهاي قدرتمند جهان می رسد.
رکود و برخی عوامل تشکیل دهنده و تشدید کننده آن در ایران
رکود به معنی کم شدن حجم فعالیتهاي اقتصادي نسبت به دوره گذشته است. مثلا اگر در دوره گذشته 100واحد تولید ناخـالص ملی داشته ایم و در دوره کنونی 98واحد، این به معنی این است که 2درصد رکود داشته ایـم. ایـن کـاهش حجـم فعالیتهـاي اقتصادي میتواند خود را در متغیرهاي واقعی دیگر اقصادي نیز نشان دهد و یا ندهد. مهمترین شاخص بـراي نشـان دادن رکـود همان کاهش اندازه تولید ناخالص ملی واقعی است. در برخی مواقع به راحتی میتوان مشاهده کرد که هنگام رکود شاخصهایی مانند اشتغال، مصرف و سـرمایه گـذاري نیـز کـاهش دارند و البته ممکن است شاخصهایی مانند اشتغال و یا مصرف بدون تحرك نیز باقی بمانند. اما قطعا اگر دوران رکـودي طـولانی شود، این شاخصهاي اصلی نیز کاهش نشان خواهند داد
ایران و بازار گازطبیعی اروپا
چکیده
به عقیده اکثر کارشناسان انرژی، قرن 21، قرن گازطبیعی خواهد بود، و به مرور زمان جایگاه استراتژیک گازطبیعی در منابع انرژی تقویت خواهد شد. در حال حاضر سهم عمده واردات گاز در جهان از طریق خطوط لوله اتفاق می افتد، از مهمترین شبکه های بین المللی گاز طبیعی در جهان، شبکه گازی اروپاست که هم اکنون بخش مهمی از عرضه گاز در این شبکه بر عهده روسیه است، با توجه به تلاش اروپا برای ایجاد تنوع در واردات گازطبیعی از عرضه کنندگان مختلف، همچنین تلاش روسیه بر افزایش قدرت چانه زنی در این شبکه و دغدغه صادرات گاز طبیعی در دولتمردان ایران و حضورکشورمان در بازار گاز اروپا، لزوم بررسی این شبکه گازی و تاثیر احداث خطوط لوله انتقال گاز از مبادی مختلف به سمت اروپا بر قدرت چانهزنی ایران در این شبکه گازی را بیش از پیش نمایان می سازد. با بررسی ارزش استراتژیک خطوط لوله گاز به این نتیجه رسیدیم که بدست آوردن ارزش استراتژیک و قدرت چانه زنی در شبکه گازی اروپا، از طریق ایفای نقش منتقل کننده گاز نیز میسر است و نقش آفرینی ها فقط به کشورهای مبدا و مقصد محدود نمی شود و همچنین تقدم و تاخر در احداث خطوط لوله جدید بر ارزش استراتژیک دیگر خطوط لوله موثر است.