بشر از دیرباز در پی راهی بوده است تا بتواند آینده را پیشبینی کند. طالع بینی و ستاره شناسی از نمونههای ابتدایی تلاشهای بشر برای آگاهی یافتن از آینده هستند و پیشگویان، معبران و کاهنها از نخستین افرادی هستند که در اعصار باستان به این میل طبیعی بشر پاسخ دادهاند. اما به تدریج، به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، اندیشمندان و جامعهشناسان بهمنظور پیشبینی خردورزانه آینده اقدام به پایهریزی و گسترش روشهای «آینده پژوهی»[1] کردند. جنگ درسهای زیادی برای بشر داشت. در دوران جنگ، پیشبینی زنجیره رخدادهای احتمالی از اهمیت ویژهای برخوردار بود. همچنین، درک ارزش برنامه ریزی صحیح، داشتن راهبرد، محاسبه و مدیریت موقعیتهای پیچیده، از درسهای جنگ بود. جنگ از یک سو قدرت تخریبی ایدئولوژیهای بنیادی را به تصویر میکشید و از سوی دیگر، دوران پس از جنگ بر اهمیت رشد اقتصادی قوی، توسعه فناوری و توانایی حل مسائل جهانی صحه میگذاشت. آمریکاییها از نخستین کسانی بودند که به یافتن شیوه هایی برای پیش بینی آینده اشتغال پیدا کردند. پس از جنگ جهانی دوم، پژوهشگران و اندیشمندان آمریکایی به پژوهش آینده به عنوان حوزهای که امکان انتخاب آینده را فراهم می آورد، علاقه مند شدند که با رویکرد اروپاییها متفاوت بود. از نتایج تلاشهای آمریکاییها در این زمینه میتوان به شکل گیری مؤسسه رند[2] اشاره نمود. تشکیل فدراسیون جهانی آینده پژوهی[3] نیز برخاسته از نیاز جهانی برای ساختن آینده ای با محوریت مسائل انسانی است. کشورهای دیگری نظیر دانمارک، استرالیا و فنلاند به ابداع و توسعه روشها و مراکزی در زمینه آینده پژوهی روی آورده اند.
در بخش نخست گزارش حاضر، در قسمت مقدمه نگاهی اجمالی به محورهای اصلی مقاله شده است. با توجه به ضرورت درک مفهوم آینده پژوهی و کاربست آن در دنیای پر از تحول امروز، بخش دوم به تشریح مفهوم آینده پژوهی اختصاص داده شده است. آینده پژوهی به معنای مطالعه نظام مند آینده های ممکن[4] (امکانپذیر)، آینده های محتمل[5] (رخدادنی، با احتمال وقوع بیشتر) و آینده های مطلوب[6] است. در طول پنجاه سال گذشته، آینده پژوهی از پیش بینی آینده به مشخص کردن آینده های بدیل[7] و متعاقب آن، به شکل دادن به آینده های دلخواه[8] گذر کرده است. بر این اساس، آینده پژوهی از یک سو به خلق فعالانه آینده های دلخواه و از سوی دیگر به کاهش ریسک و اجتناب از آینده های نامطلوب میپردازد. یکی از محورهای مهم در ادامه تشریح مفهوم آینده پژوهی، تفاوت آن با برنامه ریزی و تحلیل سیاستی است. آینده پژوهی با برنامه ریزی متفاوت است. با وجود آنکه اقبال کشورها به برنامه ریزیهای عمومی در حین جنگ جهانی دوم و پس از آن زمینه شکل گیری آینده پژوهی را ایجاد کرد، اما رویکرد این دو با یکدیگر متفاوت است. آینده پژوهی با رویکردی اجرایی و با ارائه چندین آینده متصور، آینده را باز میگذارد، اما برنامه ریزی قصد دارد با کنترل آینده آن را بسته نگه دارد. آینده پژوهی با ارائه تحلیلهای سیاستی نیز متفاوت است. آینده پژوهی در پی خلق آینده های بدیل از طریق زیر سؤال بردن مفروضات اولیه است، در حالیکه تحلیل سیاستی شاکله کلی تصمیم گیری را زیر سؤال نمیبرد و تنها به تحلیل اعتبار سیاستها میپردازد. به طور کلی میتوان گفت تبیین اهداف و ارزشها، توصیف روندهای پیشین، تشریح وضعیت و شرایط موجود، ارائه تصاویر بدیل از آینده و ایجاد و انتخاب سیاستهای جایگزین، مراحل کار آینده پژوه را تشکیل میدهند.
مقاله در بخش سوم به ضرورت آینده پژوهی پرداخته است. تغییرات سریع دنیای امروز و توسعه پرشتاب جوامع، فناوری، نهادها و خدمات که با افزایش «رقابت» همراه هستند، در کنار لزوم همخوانی میان برنامه ها و محیط اجرای برنامه که زمینه ساز موفقیت یا شکست نهادها و جوامع هستند، بیش از پیش ضرورت آینده پژوهی را آشکار میسازد. زیرا به منظور دستیابی به تناسبهای جدید میان برنامه ها و آینده متغیر فردا باید بتوان تصویری از آینده پیشرو داشت و پیش بینی های خوب کمک میکنند ابهامات آینده کمتر شود.
بخش چهارم، اهداف آینده پژوهی را تبیین میکند. هدف اصلی آينده پژوهي، حفظ و افزایش رفاه بشر و ارتقاء ظرفیت های بقاء روی کره زمین است. این هدف غایی از طریق مطالعه آینده های بدیل انجام میشود. در آینده پژوهی تلاش میشود با ارائه تصاویری از آینده های مختلف، سه دسته آینده (ممکن، محتمل و مطلوب) بهتر شناخته شوند.
بخش پنجم مقاله، به فرضیات آینده پژوهی اختصاص یافته است. این فروض در دو بخش عمومی و خاص قابل بررسی هستند. فروضی که افراد را هدفگرا و پروژه محور میبینند و اعتقاد دارند برخی از الگوهای رفتاری در جامعه تکرارشونده هستند، عمومی و مشترک میان آینده پژوهی و سایر علوم تلقی میشوند. اما پاره ای از پیش فرضها خاص آیندهپژوهی هستند از جمله: اعتقاد به خطی بودن زمان، امکان ظهور افکار و عکس العملهای بی سابقه در آینده، ضرورت عملگرایی امروز به منظور دستیابی به اهداف آینده، عدم جبری بودن آینده، لزوم داشتن دیدگاه جامع و کلان نگر و تفوق برخی آینده ها بر برخی دیگر.
در بخش ششم، سیر آینده پژوهی که ابتدا بر اساس نیاز به تغییرات برنامه ریزی شده برای سازماندهی اقتصادی و اجتماعی در خلال جنگ جهانی دوم پا به عرصه وجود گذاشت بیان شده است. بخش هفتم، دامنه مطالعات آینده پژوهی را تشریح میکند. مطالعات آینده پژوهی از بنگاه تا زیرساخت، کشاورزی، محیط زیست، فناوری و هوش مصنوعی گسترده شده است. همین امر کمک میکند آینده پژوهی موجب افزایش اثربخشی برنامه ها در طیف وسیعی از حوزه ها گردد. در بخش هشتم، مراکز بین المللی آینده پژوهی و نمونه های ملی فعال در حوزه اقتصاد در سه کشور دانمارک، استرالیا و فنلاند معرفی شدهاند. در ادامه این بخش، تجربه موفقیت آمیز مالزی به عنوان کشوری که طی سالهای 1975 تا 2008، با طراحی آینده های بدیل، در 4 دوره برای توسعه برنامه ریزی کرده است، میتواند در تبیین نقش آینده پژوهی در توسعه راهگشا باشد. در قسمت پایانی نیز گریزی به سابقه مطالعات آینده پژوهی در ایران زده شده است که ضمن تشریح نخستین تلاشها برای کاربست آینده پژوهی در نهادهای دولتی پس از انقلاب، عدم تخصیص جایگاه جدی به این امر مهم در تصمیم گیریهای کشور یکی از کاستی ها در این مسیر ارزیابی شده است.
[1] Futures Studies
[2] Rand Corporation
[3] (World Futures Studies Federation (WFSF
[4] Possible futures
[5] Probable futures
[6] Preferable futures
[7] Alternative futures
[8] Desirable futures