از آنجا که اقتصاددانان بازوی دولتها در تدوین سیاستها و مقررات جدید هستند، این امر مسؤولیتی بر دوش آنها قرار میدهد که به اعتقاد دوفلو باید در ارتباط با سیاستگذاریها به مثابه یک «لوله کش» به «جزئیات اجرایی» سیاستها توجه کنند. ذهنیت یک لوله کش به گونه ای است که باید آنچه در دنیای واقعی میتواند جوابگو باشد را پیش بینی نماید و سپس به اصلاح و تطبیق آن با شرایط واقعی بپردازد. زیرا مدلهای نظری نمیتوانند ما را به طور کامل به چیستی (و چگونگی) اهمیت جزئیات واقف سازند. عبارت استعاری «اقتصاددان به مثابه لوله کش» در این مقاله قصد دارد این مفهوم را تبیین نماید که اقتصاددانان در مقام تصمیم گیری باید به گونه ای عمل کنند که گویی به لولهک شی اشتغال دارند و قرار است طرح آنها در دنیای واقعی نتیجه بخش باشد. این امر در نهایت، به نفع جامعه و رشته اقتصاد خواهد بود.
دوفلو در مقاله خود با اشاره به ماجرای انشعاب آب در یکی از شهرهای مراکش که علیرغم پرداخت وام بدون بهره مورد استقبال شهروندان فقیر قرار نگرفت، مینویسد با وجود آنکه افزایش دسترسی شهروندان به آب سالم سیاست صحیحی است، اما رویه های اجرایی آن میتواند در عمل بازدارنده باشد و سرمایه گذاریهای صورت گرفته در زیرساختهای مالی و فیزیکی را نیز نابود کند. از اینرو، او چنین استدلال میکند که اهمیت پرداختن به «جزئیات» سیاستها نباید از نظر اقتصاددان دور بماند و با همان نگاه تیزبینی که یک لوله کش به تمام جزئیات کارش احاطه دارد تا کار او در دنیای واقعی نتیجه بخش باشد، اقتصاددان نیز باید سیاستگذاریهای سیاستمداران را بر مبنای تحلیل شرایط واقعی و جزئیات اجرایی آن مورد بررسی قرار دهد.
عقاید دوفلو را در این رابطه میتوان اینگونه خلاصه کرد:
1) اقتصاد در درجه اول یک ابزار سیاستی است. به عبارتی، نقش اصلی اقتصاددانان، مشاوره دادن به دولتها در تدوین قوانین و مقررات است.
2) اقتصاد مجموعه ای از گزاره های نظری درباره رفتار و تعاملات انسانی که تنها به کار تاریخ و سیاست بیاید نیست. بلکه اقتصاد، روش فنی جهت ساختن و ایجاد چیزها است؛ ولواینکه غیرکامل و از راه تجربی باشند. برای این منظور، باید بر «جزئیات» متمرکز شد و نگران تصویر کلان نبود [3].
مارک استبیل[1] یکی از اساتید اقتصاد دانشگاه اینسیاد، ضمن تأیید نظریه دوفلو مینویسد میتوان فهرست بلندبالایی از سیاستهای صحیح اقتصادی تهیه کرد که در مقام اجرا عقیم مانده اند. او نظر دوفلو را تأیید میکند که اقتصاددان صرفنظر از طراحی ماشین سیاستگذاری باید بر نصب دستگاه در دنیای واقعی تمرکز کند و سپس عملکرد دستگاه را به دقت مورد توجه قرار دهد تا ایرادات احتمالی آن را برطرف نماید. چیزی که دوفلو با وارد کردن روش «سنجش تصادفی کنترل شده»[2] در اقتصاد به آن پی میبرد، فقدان توجه به قدم نهایی سیاستگذاریهای اقتصادی یعنی اجرای سیاست است. دوفلو با استفاده از استعاره «اقتصاددان به مثابه لولهکش» اینگونه استدلال میکند که ملاحظات حیاتی برای کار اقتصاددان را میتوان به طور استعاری در دو مسئولیت اصلی خلاصه کرد: نخست، «طراحی شیر» و دوم، «چیدمان و استقرار لوله ها» اقبال اقتصاددانان رفتاری همچون ریچارد تیلر[3] و کاس سانستین[4] به مفاهیمی چون «سقلمه» یا «تلنگر» و معماری انتخاب گویای همین اصل است که اقتصاددانان سعی دارند با تغییر گزینههای ارائهشده، بدون سلب آزادی انتخاب افراد روی تصمیمگیری آنها تأثیر بگذارند. این بخش، همان «طراحی شیر» است. اما «استقرار لوله ها» به طور صحیح، بخش دومی است که به اعتقاد دوفلو، اقتصاددان باید از طریق سنجش تصادفی کنترل شده انجام دهد. در این روش، افراد به صورت تصادفی به دو گروه یکسان تقسیم میشوند. یکی، گروه شاهد (کنترل) و دیگری، گروه آزمایش که در آن، گروهِ آزمایش متغیر مورد نظر را دریافت میکند و نتایج آن با گروه شاهد که متغیری دریافت نکرده است مورد مقایسه قرار میگیرد. دوفلو با استفاده از این روش در کشورهای در حال توسعه راههایی برای مؤثرسازی برنامه واکسیناسیون کودکان، کاهش شیوع مالاریا و افزایش مدرسه روی کودکان پیدا میکند.
دوفلو از سوی دیگر، به طرحهایی اشاره میکند که ظرایف و ابعاد پیچیده آنها از چشم سیاستگذار دور مانده است و به همین دلیل به تجاربی ناموفق تبدیل شدهاند. تجربه توزیع برنج یارانه ای در اندونزی، ابعاد اقتصاد سیاسی و فساد پنهان در این سیاست را که از چشم سیاستگذار پنهان مانده بود به خوبی نشان میدهد. دوفلو همچنین، از تجربه خود در جلسه ای با مسؤولین دولتی بهداشت و درمان ایالت کرالا مینویسد که در آن مسؤولین در مورد مؤلفه هایی که باید در یک سیاست اصلاحی گنجانده شود یا نشود سردرگم بودند و طرح پیشنهادی آنها از تصاویر آرمانی و غیرواقعی از نیروهای بهداشت و درمان فراتر نمیرفت. تصمیم یکشبه نارندرا مودی، نخست وزیر هند برای تعویض اسکناسهای قدیمی و حذف 86 درصد از پول رسمی این کشور از چرخه پولی نمونه دیگری است که به نظر دوفلو بدون تأمل در جزئیات اجرایی سیاست، در عمل زمینه ساز مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی شده است. در نمونه ای دیگر، دوفلو درمییابد اگر فقرا تورهای پشه بند را مجانی دریافت کنند از آنها استفاده نمیکنند اما وقتی بهایی هرچند بسیار ناچیز بابت آنها بپردازند، از آن استفاده میکنند.
دوفلو برای تشریح نظرات خود، به نتایج مشابه مطالعات همکارش بنرجی استناد میکند. بنرجی، معضل بی توجهی سیاستگذاران به جزئیات را با یک مثال تشریح میکند. به اعتقاد او این بیتوجی ناشی از عدم توجه به متغیرهای محیطیِ مهم است. بنرجی و گروهش در اندونزی آزمایشی را انجام دادند که نتیجه آن بیانگر توجه گزینشی کشاورزان جلبک دریایی به متغیرهای محیطی کشت بود. نتیجه این آزمایش در مورد چالشهای سیاستگذاران نیز صادق است. کشاورزان اندونزیایی برای کشت جلبک دریایی از اتصال عمودهایی به موازات جلبکها در اقیانوس استفاده میکنند. مؤلفه های بسیاری بر نتیجه این کار اثرگذار است از جمله: طول عمود، فاصله مطلوب بین عمودها، طول مطلوب جلبک و عمود، و قطر عمود. کشاورزان به تمامی این متغیرها توجه ندارند و تنها تعداد محدودی از آنها را رعایت میکنند. حلقه بازخوردی این سنجش حاکی از آن بود که اگر کشاورزان کار را با این باور شروع کنند که یکی از مؤلفه ها مهم نیست، اصلاً بدان توجه نخواهند کرد و ممکن است هرگز به اهمیت آن پی نبرند.
[2] (Randomized Controlled Trials (RCT
[3] Richard Thaler
[4] Cass Sunstein