آینده روابط ایران و آمریکا در دولت دوم ترامپ
این مطالعه با عنوان «آینده روابط ایران و آمریکا در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ»، از چارچوبهایی مانند ژئواکونومی، شکنندگی دولت و نظریه هویت اجتماعی برای تحلیل پیچیدگیهای این رابطه استفاده کرده است.
این گزارش به بررسی وضعیت اقتصادی کنونی ایران، تاثیر تحریمها و سناریوهای احتمالی آینده میپردازد. از جمله چالشهای کلیدی اقتصادی و اجتماعی ایران که در این گزارش برجسته شدهاند، میتوان به نارضایتی گسترده عمومی، شکاف هویت اجتماعی و کاهش مشروعیت سیاسی، افزایش فقر، فرار سرمایه، انحراف سرمایهگذاری به سمت بازارهای غیرمولد و کسری مزمن تجارت غیرنفتی اشاره کرد.
این مطالعه استدلال میکند که برای تحلیل آینده روابط ایران و آمریکا، درک تعامل پیچیده عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانشناختی ضروری است. از منظر کلی، این روابط بهعنوان پویا، پیچیده و تاریخی همراه با تنش و منازعه توصیف شده است که چارچوب ژئواکونومی ابزار تحلیلی ارزشمندی برای درک این پویاییها، بهویژه در شرایط عدم قطعیت فعلی، ارائه میدهد.
مفهوم «دولت شکننده» نیز یکی از ابزارهای تحلیلی کلیدی این گزارش است که در آن از یک طبقهبندی ششگانه (برگرفته از شاخص شکنندگی دولت) برای دستهبندی وضعیتهای احتمالی، از پایداری تا فروپاشی، استفاده میکند. علاوه بر این، گزارش از نظریه هویت اجتماعی و مسئله تعارضات اجتماعی بهره میبرد و استدلال میکند که تجزیه هویتی داخلی و منازعات اجتماعی تاثیر قابلتوجهی بر آینده دولت و حاکمیت در ایران دارد.
بر اساس روش سناریوسازی چشماندازگرا، این گزارش آیندههای احتمالی روابط ایران و آمریکا را در قالب چهار چشمانداز ترسیم میکند که هر سناریو با استفاده از دو متغیر (مذاکره/توافق) ترسیم شدهاند. این سناریوهای چهارگانه هریک مسیر مجزایی برای آینده ایران و آمریکا ترسیم کردهاند که پیامدهای هریک در قالب تبعات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بهتصویر کشیده شده است.
گزارش تاکید میکند که در هر چهار سناریو ظرفیت حکمرانی دولت و سطح انسجام اجتماعی متغیرهای تعیینکنندهای در مسیر پیش رو هستند، بهویژه در سناریوهایی که مذاکرات با شکست مواجه میشود. فرسایش انسجام اجتماعی (که تحت فشارهای اقتصادی و بیثباتی سیاسی تشدید میشود) میتواند به افزایش اعتراضات و تضعیف اقتدار دولت بینجامد و در میانمدت تا بلندمدت کشور را به سمت وضعیت «متزلزل» یا حتی «فروپاشی» سوق دهد.
در نهایت، این مطالعه نتیجه میگیرد که آینده روابط ایران و آمریکا تحت تأثیر تعامل پویاییهای ساختاری، هویتی و اقتصادی شکل میگیرد. ارزش این گزارش در ارائه مسیرهای احتمالی و ابزارهای تحلیلی برای درک این پیچیدگیها و سیاستگذاری مناسب در هر مسیر است.
مبارزه با فساد خطرناک است!
مبارزه با فساد همیشه خطرناک است، اما در برخی کشورها این مبارزه، خطرناکتر است! در کشورهای درحالتوسعهای که گروههای ذینفع منافع خویش را از رهگذر ارتباطات شکلگرفته در بستر بروکراسی رفاقتی و سرمایهداری رفاقتی مبتنیبر رانتجویی دنبال میکنند، هر زمان یک فرد صالح با آنان همراهی نکند و اجازه ندهد منافع ایشان تأمین شود، خطرات مبارزه با فساد خودنمایی میکنند. فرض کنید وزیر اقتصاد یا یک نماینده مجلس با درخواست یک گروه ذینفع برای بهرهمندی از یک رانت در قالب یک مجوز خاص مخالفت کند. عواقب این مخالفت کارنشاسی مبتنیبر منافع و خیر عمومی در کشورهای توسعهیافته احتمالاً هیچ است. اما چنین مخالفتی در برخی کشورهای درحالتوسعه و مشخصاً در یک اقتصاد نفتی از هم گسیخته بسیار زیاد است.
اوکونجو ایویالا، وزیر اقتصاد پیشین اقتصاد نفتی نیجریه- کشوری با قومیتهای مختلف و چندپارگی فرهنگی- و رئیس فعلی سازمان تجارت جهانی، با درخواست یک گروه رانتجو برای بهرهمندی از یک امتیاز دولتی مخالفت میکند و چنان عواقب این دست رد زدن به سینه رانتجویان بالا میگیرد که کار به تهدید و آدمربایی از خانواده او میکشد. ماجرای این مبارزه با فساد خواندنی را در این کتاب بخوانید.
این کتاب، روایت یک وزیر اقتصاد از مبارزه عملی او با فساد و مسائل و مشکلاتی است که برایش پیش میآید و تجربۀ زیستۀ اوست در مواجهه با سایر اعضای کابینه دولت بعد از مخالفتش با رانتجویان مفسد؛ میبیند که چطور سایر وزرای بهرهمند از منافع سرمایهداری رفاقتی، با او تلخی میکنند و حتی او روزنامهنگاران و فعالان شبکههای اجتماعی علیه او عمل میکنند و هزینۀ مبارزه با فساد را چنان بالا میبرند، که گزینه استعفای از دولت بدیل میشوند به بهترین و تنها گزینه پیش روی انسان سالم.
فساد سیاسی- اقتصاد-اداری در جایجای یک اقتصاد نفتی رخنه میکند و بعضا شکلی نظاممند به خود میگیرد و از رهگذر ایجاد منافع برای گروهی خاص از افراد، مبارزه با آن را دشوار میسازد. بروکراتها (کارکنان اداری) در چنین اقتصادی از مزایای فساد بهرهمند میشوند وسوسه میشوند در قالب مستمریبگیران و کارگران جعلی دولت را بدوشند. در چنین اقتصادی اختلاسگران لباس اصلاحگران و خیرخواهان مردم را به تن میکنند، در حالیکه مشغول فسادند و دلمشغول حسابهای بانکی خویش در کشورهای ثروتمند.
این کتاب روایتی است خواندنی از اینکه فساد در بخش عمومی-دولتی چیست؟ بخش خصوصی چگونه در یک اقتصاد رانتی-دستوری به فساد از رهگذر تطمیمع رجال سیاسی رومیآورد؟ منافع عمومی چگونه فاسد میشوند و بدل میشوند به منافع خصوصی خاصان و نورچشمیها. در این شرایط سوالی مهم پیش روی چنین وزیر-نماینده مجلسی قرار میگیرد که آیا مبارزه با فساد ارزشش را دارد؟ آیا ارزشش را دارد که در راه اصلاحات اقتصادی اساسی و ریشهکنی فساد، خود و خانوادۀ خویش را به خطر بیاندازی؟ آیا چنین مبارزهای به تنهایی امکانپذیر است.
مبارزه با فساد خطر ناک است! بلی! مبارزه با فساد امکانپذیر است؟ بلی.