شمارش، حساب، اندازه گیری؛ نخستینهایی که آدمیان از دیرباز تا امروز آموخته اند تا برای ورود به رقابتی بی وقفه آماده شوند. آدمیانی که در خانه، مدرسه، دانشگاه و محیط کار با انبوهی از معیارها روبه رو می شوند و خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه در تلاشی همیشگی به دنبال هرچه نزدیکتر کردن «اندازه هایشان» با این معیارها هستند. جری زد مولر در کتاب «استبداد معیارها» مخاطب را درباره این معیارها که تقریباً در همهجا رسوخ کرده اند آگاه می کند و مؤثر بودنشان را به چالش می کشد. او این پرسش را مطرح می کند که آیا معیارها همیشه و همه جا مفیدند و موجب افزایش کارایی و بهره وری و درنهایت رشد می شوند؟ آیا «اندازه گیری» تنها روش درست است و آیا این روش همواره پاسخگو است؟
مولر اصل معیارها و روش اندازه گیری را زیر سؤال نمیبرد و بر مفید بودن آنها بهویژه در برخی حوزههایی که کمتر با انسان سروکار دارند صحه می گذارد، اما هوشمندانه نکته ای را یادآور میشود: در جامعه با انسان روبه رو هستیم؛ انسانی که با انسان دیگر تفاوت دارد، انسانی که می تواند نسبت به معیارها واکنش نشان دهد و یا بر اندازه گیری آنها اثرگذار باشد، انسانی که تمام ابعادش قابلاندازه گیری نیست و انسانی که مجهز به قوه ادراک و قضاوت است.