ورود

ورود به بخش ارسال محتوا

نام کاربری *
رمز عبور *
به خاطر سپردن من

خلاصه مدیریتی

علم اقتصاد همواره به دنبال ساختن مدل‌های مناسب برای تبیین و پیش‌بینی رفتار انسا‌ن‌ها بوده است. در علم اقتصاد نئوکلاسیک که از مهم‌ترین جریان‌های اقتصادی است فرض می‌شود انسان‌ها موجودات کاملاً عقلانی با ظرفیت نامحدود برای جذب و پردازش اطلاعات هستند؛ اما با ظهور علم رفتاری و شاخه اقتصاد رفتاری فرض انسان اقتصادی به صورت تمامیتی عقلانی زیر سؤال رفته است. اقتصاد رفتاری یک روش تحلیل اقتصادی است که از بینش روان‌شناختی برای توضیح و تحلیل تصمیم‌گیری اقتصادی استفاده می‌کند. این دانش میان‌رشته‌ای با طراحی مداخلات آزمایشی در محیط طبیعی و سپس ارزیابی دقیق آن‌ها، به حوزه سیاست‌گذاری ورود کرده است که عمدتاً از نظریه «تلنگر» الهام می‌گیرد.

تلنگر به معنای بازطراحی محیط تصمیم‌گیری است تا باعث رفتارهایی شود که به لحاظ مالی، سلامتی و زیست‌محیطی برای فرد تصمیم‌گیرنده و جامعه بهینه باشند. درواقع تلنگر، به هر جنبه‌ای از معماری انتخاب اشاره دارد که در آن رفتارهای مردم را به شکل پیش‌بینی‌پذیر و بدون ممنوع‌ کردن هر گزینه‌ یا تغییر قابل‌توجه در انگیزه‌های مالی و اقتصادی تغییر می‌دهیم. ایده اصلی این نظریه بر این فرض اساسی استوار است که مردم عموماً به شکل غیرعقلانی رفتار می‌کنند و پیامد این رفتارهای غیرعقلانی می‌تواند باعث ایجاد مشکلات متنوع با اثرات منفی بلندمدت بر رفاه و بهزیستی فرد و جامعه از قبیل بدهی زیاد، آسیب به سلامتی یا تخریب محیط‌زیست ظاهر شود. پس می‌توان با بازطراحی محیط تصمیم‌گیری، باعث ایجاد رفتارهایی شد که به لحاظ مالی، سلامتی و زیست‌محیطی بهینه هستند و به نفع خود افراد تصمیم‌گیرنده باشند.

با توجه به اهدای جایزه نوبل اقتصاد سال 2017 به ریچارد تیلر از نظریه‌پردازان اصلی حوزه علم رفتاری و اقتصاد رفتاری، این شماره از بولتن اقتصادی، به چند گفتگو و مقاله درباره پژوهش‌های علمی تیلر و کاربرد اقتصاد رفتاری در گرفتن تصمیمات بهتر و بهتر کردن زندگی مصرف‌کنندگان، تولیدکنندگان، مدیران و کارکنان در حوزه‌های مختلف سیاست‌گذاری عمومی نظیر مصرف، پس‌انداز، سلامت، مالیات، فقر، محیط‌زیست و ... اختصاص یافته است.

مقاله نخست تأثیر ریچارد تیلر بر علم اقتصاد و کاربردهای عملی ایده‌های وی را که از مدت‌ها پیش به بار نشسته است نشان می‌دهد. برای مثال چگونه دولت‌ها و شرکت‌ها خیلی ساده با تغییری جزیی در فرم‌های اداری می‌توانند تأثیر زیادی بر میزان پس‌انداز کارکنان برای دوران بازنشستگی خود بگذارند. مقاله دوم عمدتاً به معرفی کتاب جدید تیلر «کژرفتاری: شکل‌گیری علم اقتصاد رفتاری» می‌پردازد که روایتگر زندگی تیلر و مبارزه وی برای تغییر دادن شیوه نگاه اقتصاددانان سنتی به تأثیر روان‌شناسی انسانی بر علم اقتصاد است. تیلر درباره دلیل نوشتن این کتاب و اینکه اگر یک عصای جادویی داشتید کدامیک از سوگیری‌های تصمیم‌گیری را حذف می‌کردید صحبت می‌کند. مقاله سوم را کاس سانستین حقوقدان و نویسنده همکار تیلر در نگارش کتاب تلنگر نوشته است که چگونه همکاری با تیلر باعث تغییر مسیر فکری و زندگی حرفه‌ای وی شد. در مقاله چهارم پس از گذشت ده سال از انتشار کتاب تلنگر می‌بینیم که چگونه تلنگرزدن در سطح جهان روبه افزایش است و اینک جایگاهی رسمی در دولت با عناوین واحد تلنگر یا واحد بینش‌های رفتاری پیدا کرده است. در مقاله پنجم تجربه یک پژوهش میدانی در فرودگاه کپنهاگ دانمارک آورده شده است که نشان می‌دهد توصیه کردن بهتر از ممنوعیت (کشیدن سیگار) نتیجه می‌دهد. آخرین مطلب هم به معرفی بهترین کتاب‌ها در حوزه اقتصاد رفتاری توسط دن آریلی اختصاص دارد که به ما کمک می‌کند تا نقاط ضعف خود را بهتر بشناسیم و تصمیمات بهتری درباره مصرف، ثروت و بهروزی خود بگیریم.

از آنجا که اقتصاددانان بازوی دولت­ها در تدوین سیاست­ها و مقررات جدید هستند، این امر مسؤولیتی بر دوش آنها قرار می­دهد که به اعتقاد دوفلو باید در ارتباط با سیاست­گذاری­ها به مثابه یک «لوله­ کش» به «جزئیات اجرایی» سیاست­ها توجه کنند. ذهنیت یک لوله­ کش به گونه­ ای است که باید آنچه در دنیای واقعی می­تواند جوابگو باشد را پیش ­بینی نماید و سپس به اصلاح و تطبیق آن با شرایط واقعی بپردازد. زیرا مدل­های نظری نمی­توانند ما را به طور کامل به چیستی (و چگونگی) اهمیت جزئیات واقف سازند. عبارت استعاری «اقتصاددان به مثابه لوله­ کش» در این مقاله قصد دارد این مفهوم را تبیین نماید که اقتصاددانان در مقام تصمیم­ گیری باید به گونه­ ای عمل کنند که گویی به لوله­ک شی اشتغال دارند و قرار است طرح آنها در دنیای واقعی نتیجه­ بخش باشد. این امر در نهایت، به نفع جامعه و رشته اقتصاد خواهد بود.

دوفلو در مقاله خود با اشاره به ماجرای انشعاب آب در یکی از شهرهای مراکش که علیرغم پرداخت وام بدون بهره مورد استقبال شهروندان فقیر قرار نگرفت، می­نویسد با وجود آنکه افزایش دسترسی شهروندان به آب سالم سیاست صحیحی است، اما رویه­ های اجرایی آن می­تواند در عمل بازدارنده باشد و سرمایه­ گذاری­های صورت­ گرفته در زیرساخت­های مالی و فیزیکی را نیز نابود کند. از اینرو، او چنین استدلال می­کند که اهمیت پرداختن به «جزئیات» سیاست­ها نباید از نظر اقتصاددان دور بماند و با همان نگاه تیزبینی که یک لوله­ کش به تمام جزئیات کارش احاطه دارد تا کار او در دنیای واقعی نتیجه­ بخش باشد، اقتصاددان نیز باید سیاست­گذاری­های سیاستمداران را بر مبنای تحلیل شرایط واقعی و جزئیات اجرایی آن مورد بررسی قرار دهد.

عقاید دوفلو را در این رابطه می­توان این­گونه خلاصه کرد:

1) اقتصاد در درجه اول یک ابزار سیاستی است. به عبارتی، نقش اصلی اقتصاددانان، مشاوره دادن به دولت­ها در تدوین قوانین و مقررات است.

2) اقتصاد مجموعه ­ای از گزاره­ های نظری درباره رفتار و تعاملات انسانی که تنها به کار تاریخ و سیاست بیاید نیست. بلکه اقتصاد، روش فنی جهت ساختن و ایجاد چیزها است؛ ولواینکه غیرکامل و از راه تجربی باشند. برای این منظور، باید بر «جزئیات» متمرکز شد و نگران تصویر کلان نبود [3].

مارک استبیل[1] یکی از اساتید اقتصاد دانشگاه اینسیاد، ضمن تأیید نظریه دوفلو می­نویسد می­توان فهرست بلندبالایی از سیاست­های صحیح اقتصادی تهیه کرد که در مقام اجرا عقیم مانده ­اند. او نظر دوفلو را تأیید می­کند که اقتصاددان صرف­نظر از طراحی ماشین سیاست­گذاری باید بر نصب دستگاه در دنیای واقعی تمرکز کند و سپس عملکرد دستگاه را به دقت مورد توجه قرار دهد تا ایرادات احتمالی آن را برطرف نماید. چیزی که دوفلو با وارد کردن روش «سنجش تصادفی کنترل­ شده»[2] در اقتصاد به آن پی می­برد، فقدان توجه به قدم نهایی سیاست­گذاری­های اقتصادی یعنی اجرای سیاست است. دوفلو با استفاده از استعاره «اقتصاددان به مثابه لوله­کش» این­گونه استدلال می­کند که ملاحظات حیاتی برای کار اقتصاددان را می­توان به طور استعاری در دو مسئولیت اصلی خلاصه کرد: نخست، «طراحی شیر» و دوم، «چیدمان و استقرار لوله­ ها» اقبال اقتصاددانان رفتاری همچون ریچارد تیلر[3] و کاس سانستین[4] به مفاهیمی چون «سقلمه» یا «تلنگر» و معماری انتخاب گویای همین اصل است که اقتصاددانان سعی دارند با تغییر گزینه‌های ارائه‌شده، بدون سلب آزادی انتخاب افراد روی تصمیم‌گیری آنها تأثیر بگذارند. این بخش، همان «طراحی شیر» است. اما «استقرار لوله­ ها» به طور صحیح، بخش دومی است که به اعتقاد دوفلو، اقتصاددان باید از طریق سنجش تصادفی کنترل­ شده انجام دهد. در این روش، افراد به صورت تصادفی به دو گروه یکسان تقسیم می­شوند. یکی، گروه شاهد (کنترل) و دیگری، گروه آزمایش که در آن، گروهِ آزمایش متغیر مورد نظر را دریافت می‌کند و نتایج آن با گروه شاهد که متغیری دریافت نکرده است مورد مقایسه قرار می­گیرد. دوفلو با استفاده از این روش در کشورهای در حال توسعه راه­هایی برای مؤثرسازی برنامه واکسیناسیون کودکان، کاهش شیوع مالاریا و افزایش مدرسه­ روی کودکان پیدا می­کند.

دوفلو از سوی دیگر، به طرح­هایی اشاره می­کند که ظرایف و ابعاد پیچیده آنها از چشم سیاست­گذار دور مانده است و به همین دلیل به تجاربی ناموفق تبدیل شده­اند. تجربه توزیع برنج یارانه­ ای در اندونزی، ابعاد اقتصاد سیاسی و فساد پنهان در این سیاست را که از چشم سیاست­گذار پنهان مانده بود به­ خوبی نشان می­دهد. دوفلو همچنین، از تجربه خود در جلسه­ ای با مسؤولین دولتی بهداشت و درمان ایالت کرالا می­نویسد که در آن مسؤولین در مورد مؤلفه ­هایی که باید در یک سیاست اصلاحی گنجانده شود یا نشود سردرگم بودند و طرح پیشنهادی آنها از تصاویر آرمانی و غیرواقعی از نیروهای بهداشت و درمان فراتر نمی­رفت. تصمیم یک­شبه نارندرا مودی، نخست وزیر هند برای تعویض اسکناس­های قدیمی و حذف 86 درصد از پول رسمی این کشور از چرخه پولی نمونه دیگری است که به نظر دوفلو بدون تأمل در جزئیات اجرایی سیاست، در عمل زمینه­ ساز مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی شده است. در نمونه­ ای دیگر، دوفلو درمی­یابد اگر فقرا تورهای پشه­ بند را مجانی دریافت کنند از آنها استفاده نمی­کنند اما وقتی بهایی هرچند بسیار ناچیز بابت آنها بپردازند، از آن استفاده می­کنند.  

دوفلو برای تشریح نظرات خود، به نتایج مشابه مطالعات همکارش بنرجی استناد می­کند. بنرجی، معضل بی ­توجهی سیاست­گذاران به جزئیات را با یک مثال تشریح می­کند. به اعتقاد او این بی­توجی ناشی از عدم توجه به متغیرهای محیطیِ مهم است. بنرجی و گروهش در اندونزی آزمایشی را انجام دادند که نتیجه آن بیانگر توجه گزینشی کشاورزان جلبک دریایی به متغیرهای محیطی کشت بود. نتیجه این آزمایش در مورد چالش­های سیاست­گذاران نیز صادق است. کشاورزان اندونزیایی برای کشت جلبک دریایی از اتصال عمودهایی به موازات جلبک­ها در اقیانوس استفاده می­کنند. مؤلفه­ های بسیاری بر نتیجه این کار اثرگذار است از جمله: طول عمود، فاصله مطلوب بین عمودها، طول مطلوب جلبک و عمود، و قطر عمود. کشاورزان به تمامی این متغیرها توجه ندارند و تنها تعداد محدودی از آنها را رعایت می­کنند. حلقه بازخوردی این سنجش حاکی از آن بود که اگر کشاورزان کار را با این باور شروع کنند که یکی از مؤلفه ­ها مهم نیست، اصلاً بدان توجه نخواهند کرد و ممکن است هرگز به اهمیت آن پی نبرند.

 

[1] Mark Stabile

[2] (Randomized Controlled Trials (RCT

[3] Richard Thaler

[4] Cass Sunstein


تعداد کل مطالب: 1294

تعداد مطالب يک هفته گذشته: 1

تعداد مطالب امروز: 0
Don't have an account yet? Register Now!

Sign in to your account