اقتصاد دانشبنیان؛ ضرورت نگاهی عمیقتر (بولتن بررسی مسائل روز اقتصاد ایران- اردیبهشت 1397)
در حوزه عمومی و نظام تصمیمگیری ایران، عموما اقتصاد دانشبنیان را مترادف با تعداد شرکتهای دانشبنیان در نظر میگیرند. این درک موجب شده است تا تمامی تلاشها برای تحقق اقتصاد دانشبنیان در کشور معطوف به تخصیص امتیازات ویژه برای افزایش تعداد شرکتهای فعال در این زمینه شود. در پنج سال اخیر نیز این درک مسلط و شاخصها و سیاستهای برآمده از آن، منجر به افزایش 92 برابری شرکتهای دانشبنیان در کشور شده است. با وجود این افزایش انفجاری، اما در عمل مشاهده میشود که اقتصاد ایران از مزایای مورد انتظار یک اقتصاد دانشبنیان؛ از قبیل افزایش نمایی بهرهوری و کسب ارزش افزوده بالا، بیبهره بوده است. به عبارت دیگر این شرکتها عموما فاقد کارکرد مورد انتظار؛ یعنی ایجاد نوآوری و خلق و عرضه دانش بودهاند.
سند این مدعا نیز ثابت بودن نرخ بهرهوری در 20 سال گذشته ایران بر مبنای دادههای بینالمللی است. این افزایش خارقالعاده در شرکتهای دانشبنیان کوچکترین بازتابی در نرخ بهرهوری نداشته است که این امر نشاندهنده کژکارکردی این شرکتها و لزوم بازنگری در درک رایج از اقتصاد دانشبنیان، شاخصها و متغیرهای کلیدی مورد استفاده برای سنجش اقتصاد دانشبنیان و در نهایت سیاستگذاریها در این زمینه است.
قدم اول در این راستا اصلاح درک مسلط از ماهیت اقتصاد دانشبنیان است. بنابراین در فصل اول به واکاوی در این مفهوم پرداختیم. بیان کردیم که اقتصاد دانشبنیان صرفا یک شیوه تولید که در آن دانش بیشترین ارزش افزوده را کسب میکند نیست، بلکه فراتر از آن، یک نظام حیات جمعی است که بر تمامی مناسبات اجتماعی حاکم است. وجه مشخصه این نظام نیز جایگاه برتر دانش در تمامی مناسبات است. اقتصاد دانش بنیان و جامعه دانش بنیان نیز هر کدام وجوهی از یک نظام حیات جمعی واحد هستند. به عبارتی نمیتوان در یک جامعه امکان گفتوگو و تبادل آزادانه اندیشه را از افراد سلب نمود و در عین حال انتظار داشت تا انباشت و خلق دانش سودمند صورت بگیرد.
در فصل دوم به بررسی ضرورت پژوهش در این زمینه پرداختیم. همچنین نشان دادیم که برنامهریزی اصولی و سیاستگذاریهای کلان برای تحقق اقتصاد دانشبنیان در اقتصاد ایران موفق نخواهد شد، مگر با بازبینی مجدد در مفاهیم بنیادی، بررسی مسیر طی شده اقتصاد ایران و یادگیری از اشتباهات گذشته به منظور افزایش کارایی سیاستگذاریها در این زمینه.
در فصل سوم به اهمیت استفاده از ابزار برنامهریزی در راستای تحقق اقتصاد دانشبنیان پرداختیم. اقتصاد دانشبنیان از ویژگیهای ذاتی برخوردار است که استفاده از برنامه را برای دستیابی به آن غیرقابل اجتناب میکند.
در فصل چهارم به معرفی برخی از معتبرترین شاخصهای موجود برای سنجش وضعیت اقتصاد دانشبنیان پرداختیم. شاخصهای: تعداد شرکتهای دانشبنیان، شاخص بهرهوری و مدل مارپیچ سهگانه و شاخص سهم تحقیق و پژوهش در سهم بودجه شرکتها که هر کدام بر روی یک از خروجیهای اقتصاد دانشبنیان متمرکزاند را بررسی و منطقهای ضمنی انتخواب آنها را برجسته نمودیم.
در فصل پنجم به اهمیت محیط نهادی در راستای تحقق اقتصاد دانشبنیان پرداختیم. در این فصل بر دو مولفه نهادی که از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند، یعنی حقوق مالکیت (بویژه حقوق مالکیت فکری) و فساد، به طور ویژه متمرکز شدیم. مجاری و کانالهای که این دو مولفه نهادی بر فعالیت اقتصاد دانشبنیان تاثیر میگذارند را برجسته نمودیم. در نهایت بیان کردیم که سهلانگارانه به نظر میرسد اگر توقع داشته باشیم در نظامی که میتوان در کوتاهترین زمان از طریق مناسبات مبتنی بر رانت و فساد از برخورداریهای هنگفت و کمریسک بهرهمند شد، کارگزاران اقتصادی به دنبال انجام فعالیتهای تولید بروند که وجه مشخصه آنها ریسک بالا، سود کم نسبت به فعالیتهای رقیب و برگشت سرمایه بلند مدت است.
در فصل ششم بر فهم نادرست حاکم بر نظام تصمیمگیری در ایران نسبت به اقتصاد دانشبنیان تاکید کردیم. و با مرور روندهای طی شده و تجربیات تاریخی در نهایت بیان کردیم که در آستانه انقلاب صنعتی، نظام تصمیمگیری ایران تلاشها برای دستیابی به اقتصاد صنعتی را محدود به واردات ماشینالات و احداث کارخانجات صنعتی نمود و بعد از طی دههها اقتصاد ایران صاحب کارخانجات متعدد شد اما نمیتوان آن را در زمره کشورهای صنعتی برشمرد. در شرایط فعلی نیز متاسفانه همان اشتباه راهبردی در حال تکرار است و نظام تصمیمگیری برمبنای یک درک ناقص، که شامل تقلیل اقتصاد مدرن به صرفا تعداد شرکتهای فعال در این زمینه می شود، و بی توجه به ابعاد مختلف اقتصاد دانشبنیان و نادیده گرفتن چهارچوب نهادی ویژه ایران اقدام به سیاستگذاری و برنامهریزی مینماید.
در فصل هفتم با بکارگیری شاخصهایی که در فصل چهارم معرفی شده بود، به سنجش وضعیت اقتصاد ایران در این زمینه و مقایسه نتایج حاصل از شاخصهای مختلف پرداختیم. بررسی دادهها نشان داد که رشد نمایی تعداد شرکتهای دانشبنیان با روند سایر مشاخصها در این زمینه همخوانی ندارد. باید توجه نمود که شرکتهای دانشبنیان یکی از خروجیهای یک نظام دانشبنیان است. بررسی سایر خروجیهای مورد انتظار از این نظام؛ مانند بهرهوری بالا و افزایش سهم تحقیق و پژوهش شرکتها نشان میدهد که شاخص مذکور از کارایی قابل اعتمادی برای سنجش وضعیت اقتصاد ایران برخوردار نیست. تکیه بیش از حد به شاخص تعداد شرکتها موجب انحراف سیاستها و نادیدهگرفتن سایر جنبههای اقتصاد دانشبنیان شده است.
در فصل هشتم به بررسی آماری مولفههای نهادی که در فصل پنجم معرفی کرده بودیم در اقتصاد ایران پرداختیم و بیان نمودیم که در راستای حرکت به سمت اقتصاد دانشبنیان به طور مشخص شرایط ویژه چهارچوب نهادی ایران به کلی نادیده گرفته شده است. به طوری که از نقش و جایگاه حقوق مالکیت فکری و ایجاد یک بازار کارآمد برای دانش به عنوان بستر و زیربنای بنیادین برای تحقق یک اقتصاد دانشبنیان غفلت شده است. همچنین پدیده فساد گسترده در اقتصاد ایران که موجب اخلال در نظام پاداشدهی و جهتگیری راستای کسب سود و انباشت دانش شده است، به کلی از تحلیلهای مربوط به اقتصاد دانشبنیان کنار گزاشته شده است.
در فصل نهم سیاستهای این حوزه که در حال حاضر در کشور اجرا میشود را مرور خواهیم کرد. نشان میدهیم که فهم سطحی از اقتصاد دانشبنیان به مثابه تعداد شرکتهای دانشبنیان در عرصه اجرا نیز نمود پیدا کرده است. ارزیابی سیاستهای موجود نشان میدهد که بافت نهادی و ماهیت نظاموار اقتصاد دانشبنیان در این سیاستها به کلی نادیده گرفته شده است.
در فصل دهم نیز بر مبنای یک گزارش میدانی نشان دادیم که این سیاستها در عمل و بعد از اجرا نیز نتوانستهاند اهداف از پیش تعیین شده را به نحو مطلوبی محقق سازند. همین امر باعث شدهاست تا فعالین واقعی که قصد ایجاد ارزش افزوده و تولید در حوزه اقتصاد دانشبنیان را دارند در عمل مقهور رانتجویانی شوند که به دنبال کسب امتیازات ویژه دولتی برای شرکتهای دانش بنیان هستند. در دو فصل پایانی نیز به جمع بندی و توصیه سیاستهایی در این زمینه پرداخته شد.
بروشور اقتصاد به زبان ساده (شماره 29)- موضوع: دیپلماسی اقتصادی
بهمنظور آشنایی هرچه بیشتر علاقمندان با مفاهیم اقتصادی و بهکارگیری صحیح این موارد در تحلیلهای اقتصادی، ایده تهیه و ارائه بروشورهایی با عنوان” اقتصاد به زبان ساده“ در معاونت اقتصادی اتاق ایران طرح گردیده و توسط مرکز تحقیقات و بررسیهای اقتصادی معاونت مذکور به اجرا درآمده است. در شماره بیست و نهم به موضوع "دیپلماسی اقتصادی" پرداخته شده است.
مفهوم دیپلماسی اقتصادی
یکی از ابزارهای نوین، کارآمد و قدرتمند دولتها برای کنش در فضای بین المللی و دستیابی به موقعیت بهتر در اقتصاد جهانی، "دیپلماسی اقتصادی" است. این نوع دیپلماسی عبارت است از: اقدامات رسمی دیپلماتیکی که اولا دسترسی به بازارهای خارجی را برای کسب وکارهای ملی تسهیل میکنند، ثانیا در تلاش برای جذب سرمایه گذاری مستقیم خارجی هستند و ثالثا بر اثرگذاری روی قوانین بین المللی در راستای پیشبرد منافع ملی تاکید مینمایند.
شایان ذکر است که دیپلماسی اقتصادی، شامل مفاهیمی همچون تحریمها و مجازاتها به منظور تحت فشار قرار دادن کشورها و یا کمکهای توسعه ای و حمایتهای اقتصادی برای یارگیری در صحنه بین المللی نیز میباشد. در این خصوص میتوان به تاثیرات تحریم های اعمال شده بر کشورهای ایران، روسیه یا کوبا و یا کمکهای مالی فراوان آمریکا و ژاپن به کشورهای همسو با سیاستهای آنها اشاره کرد.
تاریخچه دیپلماسی اقتصادی
تا قبل از پایان جنگ سرد، برای قرنها دغدغه دولتها و سیاستهای حاکم بر روابط بین المللی، حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی از طریق قدرت نظامی بود. اما با پدید آمدن تحولاتی شگرف در عرصه جهانی، همچون تاسیس سازمانها و نهادهای مالی، گسترش جهانی شدن اقتصاد و افزایش وابستگی متقابل میان کشورهای جهان، پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و غیره، به تدریج اقتصاد به عنصری تاثیرگذار بر روابط بینالمللی تبدیل شد.
به این ترتیب، الزامات امنیتی در سطح ملی و بین المللی کمرنگ شد و اقتصاد اهمیت بیشتری یافت؛ بهطوری که سیاست خارجی دولتها که بر پایه مسائل سیاسی و امنیتی بود، معطوف به مسائل اقتصادی گشت و دیپلماسی سنتی جای خود را به دیپلماسی اقتصادی به عنوان فصل مشترکی میان دیپلماسی و منافع اقتصادی داد.
به این ترتیب و با توجه به این که فضای سیاسی و نظامی جهان به سمت اقتصادی شدن تغییرکرد، قدرت واقعی بر پایه تواناییها و ظرفیتهای هر کشور در ادغام با اقتصاد جهانی و نه صرفا بر پایه قدرت نظامی و حفظ قلمرو شخصی تعریف شد.
اهمیت تدوین دیپلماسی اقتصادی
در حال حاضر "توسعه اقتصادی" به مولفه ای اساسی در تعیین کارآمدی دولتها و قدرتمندی کشورها تبدیل شده است. از همین رو، دغدغه اصلی دولتها، به کسب قدرت اقتصادی از طریق فتح بازارهای جهانی، تبدیل شده است. در چنین شرایطی باید در نظر داشت که دستیابی به توانمندی اقتصادی و به تبع آن تحقق توسعه اقتصادی جز در سایه تعامل موثر و سازنده با اقتصاد جهانی به دست نخواهد آمد. لذا ضروری است دولتها برای کسب موقعیت بهتر در سطح اقتصاد جهانی، سلسله ای از الزامات را برای تکتک نهادها و حلقه های تصمیم گیری خود در نظر بگیرند، این مهم در حیطه سیاستگذاری خارجی با تبیین و اجرای دیپلماسی اقتصادی محقق میگردد.
دیپلماسی اقتصادی در ایران
در حال حاضر با توجه به وضعیت نامطلوب اقتصاد داخلی و جایگاه نامناسب آن در عرصه اقتصاد جهانی، همچنین تاکید اسناد بالادستی کشور به ویژه سند چشمانداز بر ارتقای جایگاه اقتصادی و فنآوری ایران در منطقه، اولویت دادن به تعامل اقتصادی سازنده و اثربخش با جهان در قالب دیپلماسی اقتصادی که از ظرفیت بهره گیری از منافع اقتصاد جهانی برخوردار میباشد، به یک ضرورت اجتنابناپدیر تبدیل شده است، زیرا در شرایط فعلی که کشور تحت فشارهای بینالمللی از طریق اعمال تحریمهای اقتصادی است، اتخاذ سیاست خارجی توسعهگرا و تعامل فعال در سطوح منطقه ای و فرامنطقه ای، میتواند با کمرنگ نمودن تصویر امنیتی ایران از طریق اعتمادسازی در روابط خارجی، منجر به ثبات در مناسبات تجاری و جذب سرمایه گذاری خارجی شود و با افزایش کارایی اقتصادی از طریق انتقال فن آوریهای نو و دانشبنیان، اثری مثبت بر روند رشد و توسعه کشور داشته باشد.
برای اجرای موفق دیپلماسی اقتصادی در ایران، اولا لازم است اقتصاد کشور در شرایط قابل قبولی قرار گیرد، چرا که قطعا نمیتوان انتظار داشت در شرایط نامطلوب فعلی (شامل رشد اقتصادی ناپایدار، بیکیفیت و متکی به نفت، سهم اندک بخش صنعت از تولید ناخالص داخلی، بستر نهادی نامناسب؛ رواج فعالیتهای اقتصادی نامولد؛ محیط کسبوکار ضد تولید؛ صادرات محدود به خام فروشی و کالاهای با ارزش افزوده پایین و ...)، صرفا با بکارگیری دیپلماسی اقتصادی به جایگاه مناسبی در سطح اقتصاد جهانی دست یابیم و از منافع آن بهره مند شویم.
بنابراین ضرورت دارد تقویت زیرساختها و الزامات مربوط به بهبود شرایط اقتصادی کشور، به ویژه در عرصه تولید و تحقق رشد اقتصادی مولد، مورد پیگیری قرار گیرند.
ثانیا نیاز است برخی از الزامات در سطح ملی ( شامل الزامات نهادی: تشکیل یک رکن یا نهاد مشخص و ویژه در دستگاه دیپلماسی کشور و نیز الزاماتی در خصوص کارگزاران دیپلماسی اقتصادی کشور: یعنی دیپلماتهای اقتصادی) و الزاماتی در سطح بین المللی (شامل برخی اقدامات در سطح بین المللی) در نظر گرفته شوند.
به هر ترتیب، تدوین یک دیپلماسی اقتصادی فعال در کشور میتواند بسترهای موردنیاز برای گسترش تعامل با اقتصاد جهانی و در نتیجه بهرمندی از منافع آن را مهیا سازد و به بازیابی قدرت ملی در عرصه بین المللی و بیاثر کردن تحریمها یاری رساند. از همین رو، شکل گیری عزم و ارادهای جدی برای تحقق الزامات موردنیاز و رفع نارسایی های موجود بر سر راه عملیاتی شدن این نوع دیپلماسی، ضروری است. از جمله اقدامات اساسی که میتوانند در این زمینه راهگشا باشند میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
- ارائه چشم اندازی مطلوب از اقتصاد داخلی از طریق تقویت توان تولیدی و صادراتی کشور با هدف افزایش فرصتهای تعامل سازنده و هدفمند با کشورهای دیگر،
- تمرکز بر همکاریهای منطقه ای به عنوان عاملی مؤثر برای تضمین ثبات و امنیت سیاسی و اقتصادی در مقابل تهدیدات خارجی،
- بسترسازی (تقویت تولید و توسعه صنعتی) در راستای بهره بردن از منافع عضویت در سازمان تجارت جهانی، در کنار تلاش برای پیوستن به این سازمان،
- بهبود ظرفیتهای کارشناسی و سازمانی دستگاه دیپلماسی کشور از طریق تقویت بنیه کارشناسی و اصلاح قوانین و ساختار دستگاه دیپلماسی کشور و نیز همکاری و هماهنگی این وزارتخانه بـا سایر بازيگـران دولتی، غيردولتـي و بخش خصوصی،
- معرفی توانمندیهای اقتصادی ایران به زبانهای رسمی کشورهای مختلف و نه فقط زبان انگلیسی، در راستای برقراری ارتباط گسترده تر و زمینه سازی در خصوص روابط اقتصادی توسط دیپلماتهای ایرانی،
- توجه به تهدیدهای روز و بهره بردن از تجربيات موفق ديگر كنشگران بين المللي.