- چکیده
عصر حاضر ميدان به تصوير كشاندن قابليتهاست و مجموعهاي موفقتر است كه ظرفيت بالاتري را در كسب اطلاعات، پردازش و تحليل، آنهم در كوتاهترين زمان ممكن به همراه داشته باشد. همواره دانشگاهها بيشترين نقش را در آموزش دانشجويان بعهده دارند. اين پتانسيل در صورتي كه موجب پيشرفت نشود به هدر رفته است. بنابراين يكي از مشكلات توسعه نيافتگي عدم همراهي علم و عمل است و اگر در جريان توسعه، تلفيق اين دو شاخص با حساسيت بر زمان روي دهد اقتصادي دانش بنيان حاصل خواهد گرديد. یکی از ارکان پیشرفت و توسعه پایدار در هر کشوری، شکوفایی موسسات دانشبنیان است. در کشور ما نیز اخیراً توجه ویژهای به رشد و شکوفایی این موسسات در بین سیاستگذاران شکل گرفته است. کمبود نقدینگی در مسیر تحقیقات و تولید عملا مشکل این شرکتها را افزایش داده است صندوقهای حمایت از این شرکتها در حال فعالیت هستند اما به دلیل بروکراسیهای پیچیده امکان استفاده از منابع آنها بسیار سخت شده است. صندوقها و دستگاههای متولی دولتی در هر زمانی که شرکتهای دانشبنیان با توجه به شرایط نیاز به دریافت اعتبار دارند به دلیل کمبود بودجه، اقدام به تعویق و یا عدم انعقاد قرارداد با این شرکت میکنند که همین مسئله تولید و توسعه طرحها را دچار مشکل کرده و این مسائل شرکتها را به سوی تک محصولی برده است. شرکتهای دانشبنیان و دانش محور با قابلیتهای خاص خود میتوانند دغدغه عمومی جامعه و مسئولان ذیربط برای کاهش وابستگیهای اقتصادی و ضرورت افزایش بهرهوری تولید را جامه عمل بپوشانند و راههایی برای تحقق اهداف اقتصاد مقاومتی بیابند. بزرگترین چالش یک شرکت دانشبنیان را تک محصول بودن آن دانست یک شرکت دانشبنیان باید چابک باشد و در مواقع اضطراری محصولات دیگری را جایگزین کند. در شرکتهای دانشبنیان کارکنان بر پایه علم و دانش خود فعالیت میکنند و از طریق پژوهشهای علمی خود کسب درآمد میکنند و با تحقیقات و پژوهش در مورد ایدههای خود و بهکارگیری آن در حوزههای خدمات و فعالیتهای نوآورانه تولید ثروت میکنند.
- مقدمه
رشد و توسعه اقتصادي، به عنوان يكي از مهمترين اهداف سياستگذاران در تمام جوامع محسوب شده و پيوسته تلاش ميشود تا عوامل موثر بر رشد و توسعه و راههاي دفع موانع آن شناسايي گردد. اما در دوران معاصر، رشد اقتصادي نه در برخورداري از منابع مالي فراوان بلكه در گرو داشتن افكاري پوياست. دانش در عصر جديد اقتصادي، منبع اصلي ثروت به شمار ميرود. از اين رو دانش را ميتوان عامل اصلي براي توليد اقتصادي ناميد. از آنجا كه با استفاده از فناوريهاي جديد قدرت (بهرهوري) و بازده توليد زياد ميشود، لذا دولتهاي جهان اعم از صنعتي و در حال توسعه مصمم شدهاند تا آموزش و كسب مهارتها را به سمت اقتصاد دانش بنيان متحول سازند. چرا كه اقتصاد دانش بنيان نه تنها اشتغال را افزايش ميدهد، بلكه به كمك ارتقاء بهرهوري از تورم كاسته و درآمدها را افزايش ميدهد. در اين ميان دانشگاه و صنعت بر حسب تاثيرگذاري خود بر عوامل مذكور، دو محور اساسي براي توسعه به شمار ميآيند. دانشگاه كانون اصلي تربيت نيروي انساني متخصص و آموزش ديده است که با برخورداري از ايدهها و انديشههاي نو ميتواند هر لحظه زمينه و مقدمات توسعه را براي جامعه آماده نمايد طبق تعاريفي كه در محيط آكادميك وجود دارند، دانشگاهها را به چهار نسل تقسيم ميكنند: نسل اول: دانشگاه آموزشي؛ نسل دوم: دانشگاه پژوهشي؛ نسل سوم: دانشگاه كارآفرين؛ نسل چهارم: دانشگاه جامعهمحور. زماني كه طرحهاي تحقيقاتي ارائهشده با سابقه آموزشي مناسب با هدف كارآفريني باشد، حركت اين دانشگاهها به سمتي است كه آموزش و پژوهش را در خدمت كارآفريني و توسعه كسب وكار درميآورند و صنعت نيز با بكار بستن ايدههاي نو ظهور دانشگاهيان، ميتواند انديشه توسعه اقتصادي و پيشرفت جامعه را محقق سازد. لذا هرگونه كاستي، خواه مقطعي و خواه مستمر در استمرار همكاري بين اين دو نهاد، مستقيما و بلاواسطه توسعه همه جانبه را به چالش ميكشد. اين مسئله خود بيانگر اين موضوع است كه عدم ارتباط بين دانشگاه و صنعت زمينه پيشرفت در اقتصاد دانش بنيان و به تبع آن توسعه اقتصادي را با مانع روبرو ميسازد.