ورود

ورود به بخش ارسال محتوا

نام کاربری *
رمز عبور *
به خاطر سپردن من

حرکت به سمت اقتصاد دانش بنیان یکی از سیاست‌ های معدودی است که نه تنها تمامی اجزای حاکمیت کشور بر اجرای آن اتفاق نظر دارند، بلکه حتی در بدنه کارشناسی و دانشگاهی کشور نیز اجماع نظر بر اهمیت و ضرورت اصلاح کشور به سمت اقتصاد دانش بنیان وجود دارد. با این وجود و علی‌رغم تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری و تدوین و طراحی قوانین و برنامه‌ های بالادستی متعدد در این خصوص، اما شواهد اقتصادی گویای آن است که اقدامات و تلاش‌ های صورت گرفته عموما نتوانسته اند اهداف و دستاوردهای مورد انتظار را به صورت مطلوب برآورده سازند.
عدم موفقیت ‌ها در این زمینه به وضوح نشان دهنده‌ فقدان دانش نظری مورد نیاز در سطح فهم و شناخت، متغیرها و شاخص‌ های کلیدی و ابزارها و شیوه¬ های کارآمد برای تحقق اقتصاد دانش‌بنیان با توجه به ساختار اقتصاد ایران می  باشد. بنابراین برنامه  ریزی اصولی و سیاست  گذاری ‌های کلان برای تحقق اقتصاد دانش ‌بنیان بدون بازبینی مجدد در مفاهیم بنیادی، بررسی مسیر طی شده اقتصاد ایران و یادگیری از اشتباهات و شکست‌ های گذشته به منظور افزایش کارایی سیاست گذاری‌ ها در این زمینه موفقیت‌آمیز نخواهد بود. در این راستا، این گزارش سعی می‌ کند در سه سطح (1) مفهوم اقتصاد دانش بنیان، (2) پیش‌نیازها و الزامات تحقق اقتصاد دانش بنیان و (3) شاخص ‌های اقتصاد دانش بنیان یک صورت‌ بندی نظری و جامع به منظور کاهش خلاء‌ های فکری موجود در فضای کارشناسی کشور ارائه نماید و سپس نسبت این دستاوردهای نظری با واقعیات اقتصاد ایران را مورد سنجش قرار دهد.
همچنین با توجه به اجزای مختلف شعار سال 1401، یعنی " تولید؛ دانش بنیان، اشتغال‌آفرین"، در بخشی مجزا به بررسی سیاست‌ های متناسب با تحقق اقتصاد دانش بنیان در بازار کار و تناسب آن با شرایط بحرانی اشتغال در کشور پرداخته می ‌شود. از این منظر، سیاستگذار در حوزه بازار کار ایران در ظاهر با یک تعارض روبه‌روست؛ از یک سو حرکت به سمت اقتصاد دانش بنیان و نظم اقتصادی مدرن، ضرورت کاهش وابستگی اقتصاد به رانت نفت و توسعه کشور در نظر گرفته می‌ شود و از سوی دیگر، پیشرفت و بسط در صنایع با فناوری بالا و دانش ‌بنیان نمی‌ تواند بحران خیل عظیم بیکاران غیر متخصص و غیرماهر را که مسئله اصلی بازار کار در ایران به شمار می ‌آیند را حل کند. این مطالعه سعی نموده که کنکاش و تحلیل عمیق‌تر نسبت به رابطه اشتغال و اقتصاد دانش ‌بنیان ارائه نماید

در حال حاضر توسعه اقتصاد با دانش سنتی، دیگر امکان پذیر نیست. تجربه کشورهای توسعه یافته نشان داده است که دانش و فناوری، محور توسعه بوده و به ندرت می‌توان کشوری را یافت که توسعه آن مبنای دیگری داشته باشد. در عصر جديد، اقتصاد اطلاعات و دانش، به عنوان دو عامل مهم در توليد، جاي سرمايه فیزیکی و انرژي را به عنوان عوامل اصلی توليد گرفته اند. اقتصاد جديد که اقتصاد دانش بنيان نام دارد بر توليد علم با هدف تجاري سازي آن تكيه می کند. اقتصادهای دانش محور امروزی تغییرات گسترده ای در شرایط اقتصادی، اجتماعی و فناوری جوامع ایجاد کرده اند.

باتوجه به اهميت دانش و پتانسیل آن در توليد ثروت، تصمیم گیرندگان بسياري از کشورها درصدد سازگار نمودن اقتصاد کشور خود با اين سرمايه ارزشمند شده اند.

عصر حاضر میدان به تصویر کشاندن قابلیت هاست. و مجموعه ای موفقتر است که ظرفیت بالاتری را در کسب اطلاعات، پردازش و تحلیل، آنهم در کوتاهترین زمان ممکن به همراه داشته باشد. همواره دانشگاه ها بیشترین نقش را در آموزش دانشجویان بعهده دارند. این پتانسیل در صورتی که موجب پیشرفت نشود به هدر رفته است . بنابراین یکی از مشکلات توسعه نیافتگی عدم همراهی علم و عمل است و اگر در جریان توسعه، تلفیق این دو شاخص با حساسیت بر زمان روی دهد علاوه بر داشتن اقتصادی دانش بنیان، انتظارات ناشی از اقتصاد مقاومتی، حاصل خواهد گردید. در این مطالعه بعد از بیان ضرورت ارتباط دانشگاه و صنعت و بررسی این وضعیت در ایران به اثرات این امر در اقتصاد دانش بنیان که یکی از پایه های اصلی ایجاد اقتصاد مقاومتی است اشاره خواهد شد در نهایت پس از نتیجه گیری پیشنهادات لازم در این رابطه ارائه خواهد گردید.

در حوزه عمومی و نظام تصمیم‌گیری ایران، عموما اقتصاد دانش‌بنیان را مترادف با تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان در نظر می‌گیرند. این درک موجب شده است تا تمامی تلاش‌ها برای تحقق اقتصاد دانش‌بنیان در کشور معطوف به تخصیص امتیازات ویژه برای افزایش تعداد شرکت‌های فعال در این زمینه شود. در پنج سال اخیر نیز این درک مسلط و شاخص‌ها و سیاست‌های برآمده از آن، منجر به افزایش 92 برابری شرکت‌های دانش‌بنیان در کشور شده است. با وجود این افزایش انفجاری، اما در عمل مشاهده می‌شود که اقتصاد ایران از مزایای مورد انتظار یک اقتصاد دانش‌بنیان؛ از قبیل افزایش نمایی بهره‌وری و کسب ارزش افزوده بالا، بی‌بهره بوده است. به عبارت دیگر این شرکت‌ها عموما فاقد کارکرد مورد انتظار؛ یعنی ایجاد نوآوری و خلق و عرضه دانش بوده‌اند.

سند این مدعا نیز ثابت بودن نرخ بهره‌وری در 20 سال گذشته ایران بر مبنای داده‌های بین‌المللی است. این افزایش خارق‌العاده در شرکت‌های دانش‌بنیان کوچک‌ترین بازتابی در نرخ‌ بهر‌ه‌وری نداشته است که این امر نشان‌دهنده کژکارکردی این شرکت‌ها و لزوم بازنگری در درک رایج از اقتصاد دانش‌بنیان، شاخص‌ها و متغیرهای کلیدی مورد استفاده برای سنجش اقتصاد دانش‌بنیان و در نهایت سیاست‌گذاری‌ها در این زمینه است.

قدم اول در این راستا اصلاح درک مسلط از ماهیت اقتصاد دانش‌بنیان است. بنابراین در فصل اول به واکاوی در این مفهوم پرداختیم. بیان کردیم که اقتصاد دانش‌بنیان صرفا یک شیوه تولید که در آن دانش بیشترین ارزش افزوده را کسب می‌کند نیست، بلکه فراتر از آن، یک نظام حیات جمعی است که بر تمامی مناسبات اجتماعی حاکم است. وجه مشخصه این نظام نیز جایگاه برتر دانش در تمامی مناسبات است. اقتصاد دانش بنیان و جامعه دانش بنیان نیز هر کدام وجوهی از یک نظام حیات جمعی واحد هستند. به عبارتی نمی‌توان در یک جامعه امکان گفت‌وگو و تبادل آزادانه اندیشه را از افراد سلب نمود و در عین حال انتظار داشت تا انباشت و خلق دانش سودمند صورت بگیرد.

در فصل دوم به بررسی ضرورت پژوهش در این زمینه پرداختیم. همچنین نشان دادیم که برنامه­ریزی اصولی و سیاست­گذاری‌های کلان برای تحقق اقتصاد دانش‌بنیان در اقتصاد ایران موفق نخواهد شد، مگر با بازبینی مجدد در مفاهیم بنیادی، بررسی مسیر طی شده اقتصاد ایران و یادگیری از اشتباهات گذشته به منظور افزایش کارایی سیاست­گذاری‌ها در این زمینه.

در فصل سوم به اهمیت استفاده از ابزار برنامه‌ریزی در راستای تحقق اقتصاد دانش‌بنیان پرداختیم. اقتصاد دانش‌بنیان از ویژگیهای ذاتی برخوردار است که استفاده از برنامه را برای دستیابی به آن غیرقابل اجتناب می‌کند.

در فصل چهارم به معرفی برخی از معتبرترین شاخص‌های موجود برای سنجش وضعیت اقتصاد دانش‌بنیان پرداختیم. شاخص‌های: تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان، شاخص بهره‌وری و مدل مارپیچ سه‌گانه و شاخص سهم تحقیق و پژوهش در سهم بودجه شرکت‌ها که هر کدام بر روی یک از خروجی‌های اقتصاد دانش‌بنیان متمرکز‌اند را بررسی و منطق‌های ضمنی انتخواب آنها را برجسته نمودیم.

در فصل پنجم به اهمیت محیط نهادی در راستای تحقق اقتصاد دانش‌بنیان پرداختیم. در این فصل بر دو مولفه نهادی که از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند، یعنی حقوق مالکیت (بویژه حقوق مالکیت فکری) و فساد، به طور ویژه متمرکز شدیم. مجاری و کانال‌های که این دو مولفه نهادی بر فعالیت اقتصاد دانش‌بنیان تاثیر می‌گذارند را برجسته نمودیم. در نهایت بیان کردیم که سهل‌انگارانه به نظر می‌رسد اگر توقع داشته باشیم در نظامی که می‌توان در کوتاه‌ترین زمان از طریق مناسبات مبتنی بر رانت و فساد از برخورداری‌های هنگفت و کم‌ریسک بهره‌مند شد، کارگزاران اقتصادی به دنبال انجام فعالیت‌های تولید بروند که وجه مشخصه آنها ریسک بالا، سود کم نسبت به فعالیت‌های رقیب و برگشت سرمایه بلند مدت است.

در فصل ششم بر فهم نادرست حاکم بر نظام تصمیم‌گیری در ایران نسبت به اقتصاد دانش‌بنیان تاکید کردیم. و با مرور روندهای طی شده و تجربیات تاریخی در نهایت بیان کردیم که در آستانه انقلاب صنعتی، نظام تصمیم‌گیری ایران تلاش‌ها برای دستیابی به اقتصاد صنعتی را محدود به واردات ماشین‌الات و احداث کارخانجات صنعتی نمود و بعد از طی دهه‌ها اقتصاد ایران صاحب کارخانجات متعدد شد اما نمی‌توان آن را در زمره کشورهای صنعتی برشمرد. در شرایط فعلی نیز متاسفانه همان اشتباه راهبردی در حال تکرار است و نظام تصمیم‌گیری برمبنای یک درک ناقص، که شامل تقلیل اقتصاد مدرن به صرفا تعداد شرکت‌های فعال در این زمینه می شود، و بی توجه به ابعاد مختلف اقتصاد دانش‌بنیان و نادیده گرفتن چهارچوب نهادی ویژه ایران اقدام به سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی می‌نماید.

در فصل هفتم با بکارگیری شاخص‌هایی که در فصل چهارم معرفی شده بود، به سنجش وضعیت اقتصاد ایران در این زمینه و مقایسه نتایج حاصل از شاخص‌های مختلف پرداختیم. بررسی داده‌ها نشان داد که رشد نمایی تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان با روند سایر مشاخص‌ها در این زمینه همخوانی ندارد. باید توجه نمود که شرکت‌های دانش‌بنیان یکی از خروجی‌های یک نظام دانش‌بنیان است. بررسی سایر خروجی‌های مورد انتظار از این نظام؛ مانند بهره‌وری بالا و افزایش سهم تحقیق و پژوهش  شرکت‌ها نشان می‌دهد که شاخص مذکور از کارایی قابل اعتمادی برای سنجش وضعیت اقتصاد ایران برخوردار نیست. تکیه بیش از حد به شاخص تعداد شرکت‌ها موجب انحراف سیاست‌ها و نادیده‌گرفتن سایر جنبه‌های اقتصاد دانش‌بنیان شده است.

در فصل هشتم به بررسی آماری مولفه‌های نهادی که در فصل پنجم معرفی کرده بودیم در اقتصاد ایران پرداختیم و بیان نمودیم که در راستای حرکت به سمت اقتصاد‌ دانش‌بنیان به طور مشخص شرایط ویژه چهارچوب نهادی ایران به کلی نادیده گرفته شده است. به طوری که از نقش و جایگاه حقوق مالکیت فکری و ایجاد یک بازار کارآمد برای دانش به عنوان بستر و زیربنای بنیادین برای تحقق یک اقتصاد دانش‌بنیان غفلت شده است. همچنین پدیده فساد گسترده در اقتصاد ایران که موجب اخلال در نظام پاداش‌دهی و جهت‌گیری راستای کسب سود و انباشت دانش شده است، به کلی از تحلیل‌های مربوط به اقتصاد دانش‌بنیان کنار گزاشته شده است.

در فصل نهم سیاست‌های این حوزه که در حال حاضر در کشور اجرا می‌شود را مرور خواهیم کرد. نشان می‌دهیم که فهم سطحی از اقتصاد دانش‌بنیان به مثابه تعداد شرکت‌های دانش‌بنیان در عرصه اجرا نیز نمود پیدا کرده است. ارزیابی سیاست‌های موجود نشان می‌دهد که بافت نهادی و ماهیت نظام‌وار اقتصاد دانش‌بنیان در این سیاست‌ها به کلی نادیده گرفته شده است.

در فصل دهم نیز بر مبنای یک گزارش میدانی نشان دادیم که این سیاست‌ها در عمل و بعد از اجرا نیز نتوانسته‌اند اهداف از پیش تعیین شده را به نحو مطلوبی محقق سازند. همین امر باعث شده‌است تا فعالین واقعی که قصد ایجاد ارزش افزوده و تولید در حوزه اقتصاد دانش‌بنیان را دارند در عمل مقهور رانتجویانی شوند که به دنبال کسب امتیازات ویژه دولتی برای شرکت‌های دانش بنیان هستند. در دو فصل پایانی نیز به جمع بندی و توصیه سیاست‌هایی در این زمینه پرداخته شد.

به‌منظور آشنایی هرچه بیشتر علاقمندان با مفاهیم اقتصادی و به‌کارگیری صحیح این موارد در تحلیل‌های اقتصادی، ایده ‏تهیه و ارائه بروشورهایی با عنوان” اقتصاد به زبان ساده“ در معاونت اقتصادی اتاق ایران طرح گردیده و توسط مرکز تحقیقات ‏و بررسی‌های اقتصادی معاونت مذکور به اجرا درآمده است. در شماره بیست و نهم به موضوع "دیپلماسی اقتصادی" پرداخته شده است.

مفهوم دیپلماسی اقتصادی

یکی از ابزارهای نوین، کارآمد و قدرتمند دولت­ها برای کنش در فضای بین­ المللی و دستیابی به موقعیت بهتر در اقتصاد جهانی، "دیپلماسی اقتصادی" است. این نوع دیپلماسی عبارت است از: اقدامات رسمی دیپلماتیکی­ که اولا دسترسی به بازارهای خارجی را برای کسب­ وکارهای ملی تسهیل می­کنند، ثانیا در تلاش برای جذب سرمایه­ گذاری مستقیم خارجی هستند و ثالثا بر اثرگذاری روی قوانین بین­ المللی در راستای پیشبرد منافع ملی تاکید می­نمایند.

 شایان ذکر است که دیپلماسی اقتصادی، شامل مفاهیمی همچون تحریم­ها و مجازات­ها به­ منظور تحت فشار قرار دادن کشورها و یا کمک­های توسعه­ ای و حمایت­های اقتصادی برای یارگیری در صحنه بین ­­المللی نیز می­باشد. در این خصوص می­توان به تاثیرات تحریم­ های اعمال شده بر کشورهای ایران، روسیه یا کوبا و یا کمک­های مالی فراوان آمریکا و ژاپن به کشورهای همسو با سیاست­های آنها اشاره کرد.

 تاریخچه دیپلماسی اقتصادی

تا قبل از پایان جنگ سرد، برای قرن­ها دغدغه­ دولت­ها و سیاست­های حاکم بر روابط بین­­ المللی، حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی از طریق قدرت نظامی بود. اما با پدید آمدن تحولاتی شگرف در عرصه جهانی، همچون تاسیس سازمان­ها و نهادهای مالی، گسترش جهانی شدن اقتصاد و افزایش وابستگی متقابل میان کشورهای جهان، پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و غیره، به تدریج اقتصاد به عنصری تاثیرگذار بر روابط بین­المللی تبدیل شد.

به این ترتیب، الزامات امنیتی در سطح ملی و بین­ المللی کم­رنگ شد و اقتصاد اهمیت بیشتری یافت؛ به­طوری که سیاست خارجی دولت­ها که بر پایه مسائل سیاسی و امنیتی بود، معطوف به مسائل اقتصادی گشت و دیپلماسی سنتی جای خود را به دیپلماسی اقتصادی به ­عنوان فصل مشترکی میان دیپلماسی و منافع اقتصادی داد.

به این ترتیب و با توجه به این که فضای سیاسی و نظامی جهان به سمت اقتصادی شدن تغییرکرد، قدرت واقعی بر پایه توانایی­ها و ظرفیت­های هر کشور در ادغام با اقتصاد جهانی و نه صرفا بر پایه قدرت نظامی و حفظ قلمرو شخصی تعریف شد.

اهمیت تدوین دیپلماسی اقتصادی

در حال حاضر "توسعه اقتصادی" به مولفه­ ای اساسی در تعیین کارآمدی دولت­ها و قدرتمندی کشورها تبدیل شده است. از همین رو، دغدغه اصلی دولت­ها، به کسب قدرت اقتصادی از طریق فتح بازارهای جهانی، تبدیل شده است. در چنین شرایطی باید در نظر داشت که دستیابی به توانمندی اقتصادی و به تبع آن تحقق توسعه اقتصادی جز در سایه تعامل موثر و سازنده با اقتصاد جهانی به­ دست نخواهد آمد. لذا ضروری است دولت­ها برای کسب موقعیت بهتر در سطح اقتصاد جهانی، سلسله ­ای از الزامات را برای تک­تک نهادها و حلقه­ های تصمیم گیری خود در نظر بگیرند، این مهم در حیطه سیاستگذاری خارجی با تبیین و اجرای دیپلماسی اقتصادی محقق می­گردد.

 دیپلماسی اقتصادی در ایران

در حال حاضر با توجه به وضعیت نامطلوب اقتصاد داخلی و جایگاه نامناسب آن در عرصه اقتصاد جهانی، همچنین تاکید اسناد بالادستی کشور به ­­ویژه سند چشم­انداز بر ارتقای جایگاه اقتصادی و فن­آوری ایران در منطقه، اولویت دادن به تعامل اقتصادی سازنده و اثربخش با جهان در قالب دیپلماسی اقتصادی که از ظرفیت بهره­ گیری از منافع اقتصاد جهانی برخوردار می­باشد، به یک ضرورت اجتناب­ناپدیر تبدیل شده است، زیرا در شرایط فعلی که کشور تحت فشارهای بین­المللی از طریق اعمال تحریم­های اقتصادی است، اتخاذ سیاست خارجی توسعه­گرا و تعامل فعال در سطوح منطقه ای و فرامنطقه­ ای، می­تواند با کمرنگ نمودن تصویر امنیتی ایران از طریق اعتمادسازی در روابط خارجی، منجر به ثبات در مناسبات تجاری و جذب سرمایه­ گذاری خارجی شود و با افزایش کارایی اقتصادی از طریق انتقال فن­ آوری­های نو و دانش­بنیان، اثری مثبت بر روند رشد و توسعه کشور داشته باشد.

برای اجرای موفق دیپلماسی اقتصادی در ایران، اولا لازم است اقتصاد کشور در شرایط قابل قبولی قرار گیرد، چرا که قطعا نمی­توان انتظار داشت در شرایط نامطلوب فعلی (شامل رشد اقتصادی ناپایدار، بی­کیفیت و متکی به نفت، سهم اندک بخش صنعت از تولید ناخالص داخلی، بستر نهادی نامناسب؛ رواج فعالیت­های اقتصادی نامولد؛ محیط کسب­وکار ضد تولید؛ صادرات محدود به خام ­فروشی و کالاهای با ارزش افزوده پایین و ...)، صرفا با بکارگیری دیپلماسی اقتصادی به جایگاه مناسبی در سطح اقتصاد جهانی دست یابیم و از منافع آن بهره­ مند شویم.

بنابراین ضرورت دارد تقویت زیرساخت­ها و الزامات مربوط به بهبود شرایط اقتصادی کشور، به­ ویژه در عرصه تولید و تحقق رشد اقتصادی مولد، مورد پیگیری قرار گیرند.

ثانیا نیاز است برخی از الزامات در سطح ملی ( شامل الزامات نهادی: تشکیل یک رکن یا نهاد مشخص و ویژه در دستگاه دیپلماسی کشور و نیز الزاماتی در خصوص کارگزاران دیپلماسی اقتصادی کشور: یعنی دیپلمات­های اقتصادی) و  الزاماتی در سطح بین ­المللی (شامل برخی اقدامات در سطح بین­ المللی) در نظر گرفته شوند.

به هر ترتیب، تدوین یک دیپلماسی اقتصادی فعال در کشور می­تواند بسترهای موردنیاز برای گسترش تعامل با اقتصاد جهانی و در نتیجه بهرمندی از منافع آن را مهیا سازد و به بازیابی قدرت ملی در عرصه بین­ المللی و بی­اثر کردن تحریم­ها یاری رساند. از همین رو، شکل­ گیری عزم و اراده­ای جدی برای تحقق الزامات موردنیاز و رفع نارسایی­ های موجود بر سر راه عملیاتی شدن این نوع دیپلماسی، ضروری است. از جمله اقدامات اساسی که می­توانند در این زمینه راهگشا باشند می­توان به موارد ذیل اشاره نمود:

  • ارائه چشم ­اندازی مطلوب از اقتصاد داخلی از طریق تقویت توان تولیدی و صادراتی کشور با هدف افزایش فرصت­های تعامل سازنده و هدفمند با کشورهای دیگر،
  • تمرکز بر همکاری­های منطقه­ ای به­ عنوان عاملی مؤثر برای تضمین ثبات و امنیت سیاسی و اقتصادی در مقابل تهدیدات خارجی،
  • بسترسازی (تقویت تولید و توسعه صنعتی) در راستای بهره بردن از منافع عضویت در سازمان تجارت جهانی، در کنار تلاش برای پیوستن به این سازمان،
  • بهبود ظرفیت­های کارشناسی و سازمانی دستگاه دیپلماسی کشور از طریق تقویت بنیه کارشناسی و اصلاح قوانین و ساختار دستگاه دیپلماسی کشور و نیز همکاری و هماهنگی این وزارتخانه بـا سایر بازيگـران دولتی، غيردولتـي و بخش خصوصی،
  • معرفی توانمندی­های اقتصادی ایران به زبان­های رسمی کشورهای مختلف و نه فقط زبان انگلیسی، در راستای برقراری ارتباط گسترده­ تر و زمینه­ سازی در خصوص روابط اقتصادی توسط دیپلمات­های ایرانی،
  • توجه به تهدیدهای روز و بهره بردن از تجربيات موفق ديگر كنشگران بين­ المللي.
طبقه بندی: [031125]اقتصاد سیاسی

به منظور آشنایی هرچه بیشتر فعالین اقتصادی با مفاهیم اقتصادی و به­ کارگیری صحیح این موارد در تحلیل­های اقتصادی محیط کسب­ و کار، ایده تهیه و ارائه بروشورهایی با عنوان "اقتصاد به زبان ساده" در معاونت اقتصادی اتاق ایران طرح گردید و توسط مرکز تحقیقات و بررسی­های اقتصادی به اجرا درآمد. شماره چهاردهم این بروشور به بحث اقتصاد دانش ­بنیان اختصاص یافته است.

روند پیشرفت جوامع صنعتی در طول تاریخ نشان می­دهد اطلاعات، فناوری و دانش عواملی هستند که جوامع در حال توسعه را به دوره توسعه یافتگی و پساصنعتی رهنمون می­سازند. امروزه میزان تولید دانش و محصولات دانش ­محور، معیار نوینی برای سنجش قدرت ملی یک کشور در عصر فراصنعتی شده است. در واقع جهان در دو دهه اخیر با پشت سر گذاشتن اقتصاد سنتی و کشاورزی، وارد مرحله­ ای شده که در آن دانش به عنوان مهمترین نهاده تولید، نقش حیاتی بازی می­کند و اهمیت یافتن روزافزون نقش دانش در اقتصاد منجر به شکل­ گیری اقتصاد دانش­ بنیان شده است. با توجه به اهمیت اقتصاد دانش ­بنیان در رشد و توسعه اقتصادی کشورها، در این نسخه از بروشور به ضرورت اقتصاد دانش ­بنیان، ویژگی­ها و زیرساخت­های مورد نیاز برای آن پرداخته شده است. در انتها نیز با بررسی شاخص­های موجود این نتیجه حاصل گردید که برای دستیابی به اقتصاد دانش­ بنیان، مسیر طولانی در پیش داریم. یکی از مهمترین دلایل عدم موفقیت در دستیابی به اقتصاد دانش­ بنیان، ناکارآمدی چارچوب نهادی است که این مسئله سبب افزایش سهم فعالیت­های غیرمولد در اقتصاد و کاهش انگیزه برای ورود به فعالیت­های تولیدی گردیده است. دانش زمانی موتور محرک کشور می­شود که اقتصادی با محوریت تولید داشته باشیم. در چارچوب نهادی معیوب، فعالیت­های غیرمولد رونق می­گیرند و تقاضایی برای دانش در فعالیت­های غیرمولد وجود ندارد.

 با توجه به اینکه در سیاست­های کلی اقتصاد مقاومتی تاکید ویژه­ای بر پیشتازی اقتصاد دانش ­بنیان صورت گرفته است، لذا یکی از اقدامات اساسی در این مسیر، اصلاح چارچوب نهادی کشور به نفع بخش­های مولد می­باشد.


تعداد کل مطالب: 1294

تعداد مطالب يک هفته گذشته: 1

تعداد مطالب امروز: 0
Don't have an account yet? Register Now!

Sign in to your account