الزامات تحقق مشارکت مردم در جهش تولید
شعار «جهش تولید با مشارکت مردم» از آنجا که همزمان با هدفگذاری، تاکید ویژه بر فرایند تحقق اهداف داشته و مشارکت مردمی و بهعبارت دیگر، نقش آفرینی بخش خصوصی در تحقق اهداف را خواستار است، رویکرد نو و امیدبخش نسبت به توجه ویژه به جایگاه بخش خصوصی در اقتصاد کشور را در بر دارد. در این راستا، گزارش حاضر بر ابعاد این مشارکت و الزامات تحقق آن تاکید دارد. بصورت مشخص تحقق مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد نیازمند فرایندهایی نظیر خصوصیسازی، بهبود محیط کسب و کار و توانمندسازی دولت است که توجه به مولفههای هر کدام از اینها در نتیجه نهایی موثر خواهد بود. بصورت مشخص، انجام خصوصیسازی بدون رعایت الزامات آن و بدون بهبود محیط کسب و کار و توانمندسازی دولت و اصلاح رویههای حکمرانی به اهداف مورد انتظار یعنی کارایی و رقابتپذیری شرکتهای خصوصیسازی شده دست نخواهد یافت. از این نظر، دولت هم باید، فضا را برای فعالیت بخش خصوصی تسهیل و هم ظرفیتهای تنظیمگری و رگولاتوری خود را تقویت کند و هم اینکه با اصلاح روندهای حکمرانی، ظرفیت انتقال دیدگاهها و نظرات ذینفعان و نخبگان و اصلاح و پالایش مستمر سیاستها را مورد توجه قرار دهد. بر این اساس، میتوان انتظارات بخش خصوصی نسبت به سیاستگذاری دولت در سال جدید را در سه حوزه مشخص کرد که عبارتند از سیاستهای اصلاحی در زمینه بهبود خصوصیسازی، سیاستهای اصلاحی در زمینه بهبود محیط کسب و کار و سیاستهای اصلاحی در زمینه بهبود حکمرانی. توصیههای مرتبط با هرکدام از ابعاد بالا در ادامه ذکر میشود. برای بهبود خصوصیسازی توصیههای زیر قابل ذکر است:
1) فرایند خصوصیسازی با اولویتدهی به شرکتهای کوچک و بازارهای غیرانحصاری همراه باشد.
2) باتوجه به اهمیت ظرفیت دولت، ساختار بازار و ویژگیهای شرکتها در خصوصیسازی، تقویت رقابت و بهبود ساختار بازار پیش از خصوصیسازی مورد توجه قرار گیرد.
3) خصوصیسازی با هدف رد دیون و تامین مالی کسری بودجه کنار گذاشته شود زیرا این اهداف، مانع خصوصیسازی موثر است.
4) باتوجه به اهمیت اهلیت شرکت و تمرکز بر واگذاری شرکت به بخش خصوصی واقعی و انجام خصوصیسازی بهجای خصولتیسازی، اهلیت سنجی خریداران پیش از واگذاری شرکت و سپس تنظیم واگذاری با اهلیت سنجی پیش گفته مورد توجه قرار گیرد.
5) باتوجه به حضور نهادهای عمومی غیردولتی بهعنوان نهادهایی با ماهیت دولتی اما بیرون از دولت و مداخله کننده در فرایند خصوصیسازی که واگذاری شرکتها به بخش خصوصی واقعی را مختل میکند، محدودیتها و قیود صریح برای حضور نهادهای عمومی غیردولتی در فرایند واگذاری شرکتهای دولتی و خصوصیسازی وضع شود.
6) از آنجا که خصوصیسازی هنگامی موثر است که دولت بتواند نقشهای تنظیمگری خود را بدرستی ایفا کند، تمهید سازوکارهای تنظیمگری مناسب برای وضعیت بعد از خصوصیسازی مورد توجه قرار گیرد.
بهبود محیط کسب و کار نیازمند اتخاذ راهکارهایی در زمینه کاهش بیثباتی اقتصادی، کاهش مداخلات فرابخشی و کاهش مداخلات بخشی و در نهایت، بهبود مداخلات راهبردی دولت است. در این زمینه نکات زیر قابل ذکر است:
1) کنترل کسری بودجه و پرهیز از کسری بودجه غیرفعال (غیربرنامهای) از جمله مهمترین اولویتها برای بهبود محیط کسب و کار است. علاوه بر آن مدیریت بدهیهای سالیان گذشته نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
2) ایجاد چشمانداز مثبت نسبت به تعاملات مالی از طریق حلوفصل منازعات بینالمللی و همچنین پیوستن به معاهداتی مانند گروه ویژه اقدام مالی (FATF) و کنوانسیون پالرمو، دنبال شود. پیشنهاد میشود، دولت قواعد مربوط به فعالیتهای مالی و پولی در ایران با استانداردهای مربوط به پولشویی و تأمین مالی تروریسم را ظرف شش ماه روزآمد کند؛ بهطوریکه ایران بهعنوان عضو همکار گروه ویژه اقدام مالی شناخته شود.
3) دولت باید تلاش کند تا سیاستگذاری ارزی را نه براساس تصمیمات خلق الساعه بلکه با مشاوره ذینفعان و درراستای اهداف بلندمدت سامان دهد. جلوگیری از تصمیمات جزیرهای، جزئینگر و خلقالساعه، بهصورت روزانه و بدون مشورت با بخش خصوصی یکی از نکات و توصیههای مهم برای تقویت مشارکت بخش خصوصی در جهش تولید است.
4) نظام بانکی باید باتوجه به هدف تقویت تامین مالی تولید و جلوگیری از انحراف منابع به سمت سوداگری و سفتهبازی بازآرایی شود.
5) در حوزههای بخشی، باتوجه به اینکه برخی از کالاها در مرحله تولید محصول از نهادههای یارانهای استفاده میکنند، دولت مجبور به قیمتگذاری در طول زنجیره تا محصول نهایی میشود. بر این اساس، پیشنهاد میشود تا قیمتگذاری محصولات نهایی به همین کالاهای اساسی و بازارهای محدود شده و دولت در سایر بازارها و بویژه در مورد قیمت نهادههایی نظیر انرژی، آب، خوراک صنایع و غیره بر اساس ملاحظات و اولویتهای تدوین شده در سند راهبرد (استراتژی) توسعه صنعتی اقدام کند.
6) در یکسال اخیر شاهد تلاشهایی برای تدوین استراتژی توسعه صنعتی از سوی دولت بودهایم. تدوین استراتژی توسعه صنعتی متناسب با مقتضیات کشور و با پایبندی به اصل اولویتبندی در انتخاب رستههای صنعتی مهم و بهرهگیری از مشاورههای بخش خصوصی در این زمینه از ضروریات است.
دیدگاهها و پیشنهادات بخش خصوصی درباره شعار سال "جهش تولید با مشارکت مردم"
شعار «جهش تولید با مشارکت مردم» از آنجا که همزمان با هدفگذاری، تاکید ویژه بر فرایند تحقق اهداف داشته و مشارکت مردمی و بهعبارت دیگر، نقش آفرینی بخش خصوصی در تحقق اهداف را خواستار است، رویکرد نو و امیدبخش نسبت به توجه ویژه به جایگاه بخش خصوصی در اقتصاد کشور را در بر دارد. در این راستا، گزارش حاضر بر ابعاد این مشارکت و الزامات تحقق آن تاکید دارد. بصورت مشخص تحقق مشارکت بخش خصوصی در اقتصاد نیازمند فرایندهایی نظیر خصوصیسازی، بهبود محیط کسب و کار و توانمندسازی دولت است که توجه به مولفههای هر کدام از اینها در نتیجه نهایی موثر خواهد بود. بصورت مشخص، انجام خصوصیسازی بدون رعایت الزامات آن و بدون بهبود محیط کسب و کار و توانمندسازی دولت و اصلاح رویههای حکمرانی به اهداف مورد انتظار یعنی کارایی و رقابتپذیری شرکتهای خصوصیسازی شده دست نخواهد یافت. از این نظر، دولت هم باید، فضا را برای فعالیت بخش خصوصی تسهیل و هم ظرفیتهای تنظیمگری و رگولاتوری خود را تقویت کند و هم اینکه با اصلاح روندهای حکمرانی، ظرفیت انتقال دیدگاهها و نظرات ذینفعان و نخبگان و اصلاح و پالایش مستمر سیاستها را مورد توجه قرار دهد. بر این اساس، میتوان انتظارات بخش خصوصی نسبت به سیاستگذاری دولت در سال جدید را در سه حوزه مشخص کرد که عبارتند از سیاستهای اصلاحی در زمینه بهبود خصوصیسازی، سیاستهای اصلاحی در زمینه بهبود محیط کسب و کار و سیاستهای اصلاحی در زمینه بهبود حکمرانی. توصیههای مرتبط با هرکدام از ابعاد بالا در ادامه ذکر میشود. برای بهبود خصوصیسازی توصیههای زیر قابل ذکر است:
1) فرایند خصوصیسازی با اولویتدهی به شرکتهای کوچک و بازارهای غیرانحصاری همراه باشد.
2) باتوجه به اهمیت ظرفیت دولت، ساختار بازار و ویژگیهای شرکتها در خصوصیسازی، تقویت رقابت و بهبود ساختار بازار پیش از خصوصیسازی مورد توجه قرار گیرد.
3) خصوصیسازی با هدف رد دیون و تامین مالی کسری بودجه کنار گذاشته شود زیرا این اهداف، مانع خصوصیسازی موثر است.
4) باتوجه به اهمیت اهلیت شرکت و تمرکز بر واگذاری شرکت به بخش خصوصی واقعی و انجام خصوصیسازی بهجای خصولتیسازی، اهلیت سنجی خریداران پیش از واگذاری شرکت و سپس تنظیم واگذاری با اهلیت سنجی پیش گفته مورد توجه قرار گیرد.
5) باتوجه به حضور نهادهای عمومی غیردولتی بهعنوان نهادهایی با ماهیت دولتی اما بیرون از دولت و مداخله کننده در فرایند خصوصیسازی که واگذاری شرکتها به بخش خصوصی واقعی را مختل میکند، محدودیتها و قیود صریح برای حضور نهادهای عمومی غیردولتی در فرایند واگذاری شرکتهای دولتی و خصوصیسازی وضع شود.
6) از آنجا که خصوصیسازی هنگامی موثر است که دولت بتواند نقشهای تنظیمگری خود را بدرستی ایفا کند، تمهید سازوکارهای تنظیمگری مناسب برای وضعیت بعد از خصوصیسازی مورد توجه قرار گیرد.
بهبود محیط کسب و کار نیازمند اتخاذ راهکارهایی در زمینه کاهش بیثباتی اقتصادی، کاهش مداخلات فرابخشی و کاهش مداخلات بخشی و در نهایت، بهبود مداخلات راهبردی دولت است. در این زمینه نکات زیر قابل ذکر است:
1) کنترل کسری بودجه و پرهیز از کسری بودجه غیرفعال (غیربرنامهای) از جمله مهمترین اولویتها برای بهبود محیط کسب و کار است. علاوه بر آن مدیریت بدهیهای سالیان گذشته نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
2) ایجاد چشمانداز مثبت نسبت به تعاملات مالی از طریق حلوفصل منازعات بینالمللی و همچنین پیوستن به معاهداتی مانند گروه ویژه اقدام مالی (FATF) و کنوانسیون پالرمو، دنبال شود. پیشنهاد میشود، دولت قواعد مربوط به فعالیتهای مالی و پولی در ایران با استانداردهای مربوط به پولشویی و تأمین مالی تروریسم را ظرف شش ماه روزآمد کند؛ بهطوریکه ایران بهعنوان عضو همکار گروه ویژه اقدام مالی شناخته شود.
3) دولت باید تلاش کند تا سیاستگذاری ارزی را نه براساس تصمیمات خلق الساعه بلکه با مشاوره ذینفعان و درراستای اهداف بلندمدت سامان دهد. جلوگیری از تصمیمات جزیرهای، جزئینگر و خلقالساعه، بهصورت روزانه و بدون مشورت با بخش خصوصی یکی از نکات و توصیههای مهم برای تقویت مشارکت بخش خصوصی در جهش تولید است.
4) نظام بانکی باید باتوجه به هدف تقویت تامین مالی تولید و جلوگیری از انحراف منابع به سمت سوداگری و سفتهبازی بازآرایی شود.
5) در حوزههای بخشی، باتوجه به اینکه برخی از کالاها در مرحله تولید محصول از نهادههای یارانهای استفاده میکنند، دولت مجبور به قیمتگذاری در طول زنجیره تا محصول نهایی میشود. بر این اساس، پیشنهاد میشود تا قیمتگذاری محصولات نهایی به همین کالاهای اساسی و بازارهای محدود شده و دولت در سایر بازارها و بویژه در مورد قیمت نهادههایی نظیر انرژی، آب، خوراک صنایع و غیره بر اساس ملاحظات و اولویتهای تدوین شده در سند راهبرد (استراتژی) توسعه صنعتی اقدام کند.
6) در یکسال اخیر شاهد تلاشهایی برای تدوین استراتژی توسعه صنعتی از سوی دولت بودهایم. تدوین استراتژی توسعه صنعتی متناسب با مقتضیات کشور و با پایبندی به اصل اولویتبندی در انتخاب رستههای صنعتی مهم و بهرهگیری از مشاورههای بخش خصوصی در این زمینه از ضروریات است.
تعدد سامانه ها در فضای کسب و کار؛ علل و آسیب ها
موضوع تعدد سامانه های دولتی که کسب و کارها هرروزه به منظور پیشبرد امور جاری خود با آن ها مواجه هستند به یکی از چالش ها و دغدغه های اصلی این روزهای فعالان اقتصادی تبدیل شده است. در یک بررسی اولیه نه چندان جامع که از تارنمای وزارت خانه ها و سازمان های ذیربط صورت گرفته است حدود 50 سامانه مختلف مرتبط با فعالیت های اقتصادی شناسایی شده است که در صورت بررسی دقیقتر تعداد این سامانه بسیار بیشتر خواهد بود.
شاخص ارزیابی محیط کسب و کار بانک جهانی (DB) که تا سال 2020 (بر اساس داده های سال 2019) منتشر میشد بر اساس مولفه های سهولت انجام کسب و کار تعریف شده بود و تنها مسائلی همچون ورود به کسب و کار در آن مورد توجه قرار می گرفت؛ اما در حال حاضر بانک جهانی با تعریف شاخص آمادگی کسب وکار (BR) علاوه بر خلاف شاخص قبلی، علاوه بر ورود به کسب و کار تقریبا تمام متغیرهای محیط کسب و کار را مورد توجه قرار می دهد. بنابراین برای بهبود رتبه ایران در شاخص جدید بانک جهانی که می تواند معرف فضای کسب و کار در ایران و مبنایی برای سرمایه گذاری خارجی باشد، بسیار ضروری است که مسائل مربوط به سامانه ها و سهولت فرایندهای کسب و کار مورد بازبینی و آسیب شناسی قرارگیرند.
در این نوشتار ضمن مروری بر کارکرد اصلی و چالش های پیش روی کسب و کارها در برخورد با این سامانه ها، به ریشه یابی مشکلات ناشی از تعدد سامانه ها و گاها همپوشانی و تعارضات گسترده در این محیط پرداخته شده است.
بررسی زمینهها و چارچوبهای افزایش نفوذ دانش و ارتقاء سطح فناوریهای بازیافت و مدیریت پسماندهای صنعتی و معدنی
بر اساس گزارش سالیانه «شاخص جهانی نوآوری» سازمان جهانی مالکیت فکری یا WIPO در سال ۲۰۲۱، ایران رتبه ۱۴جهان را در تولید دانش و رتبه 117 جهان را در بهکارگیری دانش در قالب فناوری دارد (این در حالی است که رتبه تولید دانش آمریکا و ژاپن به ترتیب ۳ و ۱۱و رتبه بهکارگیری دانش این دو کشور به ترتیب ۱۷و ۳ است). به عبارت دیگر، ایران از نظر تولید دانش به کشورهای توسعهیافته مانند ژاپن نزدیک است، اما از نظر نفوذ و بهکارگیری دانش در قالب فناوری به کشورهایی مانند نیجریه و اوگاندا شباهت پیدا میکند.
در همین حال، بر اساس پژوهش چالشهای زیستبوم و اولویتهای فناورانه مدیریت پسماند و صنعت بازیافت ایران، از میان ۶ ابرچالش «محیط کسبوکار، حکمرانی، سرمایه، زیرساخت صنعتی، نیروی انسانی و فناوری»، ابرچالش فناوری با تفاوت چشمگیری، کمترین دغدغهی فعالان کسبوکار در زیستبوم مدیریت پسماند و صنعت بازیافت است؛ چرا که این چالش، ماهیتی قابل مدیریت داشته، اما ۵ چالش دیگر ماهیتی تهدیدکننده نسبت به موجودیت بنگاه دارند.
امروزه در ایران، کیفیت پایین نظام حکمرانی کلان اقتصادی، سبب گردیده که صنایع کشور در بهترین حالت و در شرایط ایدهآل، بتوانند صرفا همپای صنایع خارجی حرکت کنند و آخرین تکنولوژی دنیا را در ایران وارد یا کپی کنند. گواه روشن این امر آن است که امروزه در کل زیستبوم صنعتی و تولیدی کشور، حتی یک برند یا یک فناوری خاص وجود ندارد که کشور ایران در دنیا به آن شناخته شود و آنچه به عنوان برندهای اصطلاحا نوآور داخل کشور از جمله فروشگاهها، تاکسیها و تولیدکنندگان خدمات لجستیکی اینترنتی شناخته میشوند، صرفا کپی نمونههای خارجی هستند که در فضایی ایزوله از بازار جهانی مشغول فعالیتند و رقبای خارجی امکان و تمایل ورود به بازار ایران و رقابت با ایشان را ندارند. از طرف دیگر، برندهای شناختهشدهی جهانی که در کشورهای همسایهی ایران مانند ترکیه یا پاکستان در حال فعالیت هستند، حاضر به سرمایهگذاری یا تولید محصولات خود در ایران نیستند.
عمده محصولات صادراتی کشور هم که به صنایع بالادستی متکی به منابع اولیه مربوط میگردد (صنایع نفتی، پتروشیمی و فلزی) بعضا با فناوریهای نیمقرن گذشته فعالیت میکنند (مانند پالایشگاههای نفت کشور که قابلیت گوگردزدایی از نفت را ندارند) و نهتنها قابلیت خلق فناوریهای نوآورد در مقایسه با رقبای جهانی را ندارند، بلکه عمدتا بدون یارانهی انرژی قابلیت صادرات محصول خود را نیز از دست میدهند (مانند تعطیلی پتروشیمیهای تولیدکنندهی متانول ایران پس از تغییر نحوه قیمتگذاری گاز خوراک پتروشیمی در سال ۱۴۰۱). به زبان ساده، کشور ایران عملا به جای صادرات محصول در صنایع بالادستی، عملا یارانهی انرژی دریافتی را صادر میکند و بدون آن به هیچ عنوان توان رقابت با کشورهای فاقد این منبع فسیلی را ندارد.
شرایط فوق، در کنار تحریمهای کمرشکن اقتصادی، قطع ارتباط مالی و بانکی برونمرزی، نیمقرن رشد فزاینده تورم، کاهش قدرت خرید، کوچکشدن بازارها، تصمیمات منفعلانه و ناگهانی، شیوع حکمرانی بد اقتصادی و مصادیق بسیار از این دست، باعث افزایش ریسک کسبوکارها شده و موضوعاتی مانند دانش، جلو بردن مرزهای فناوری و آیندهنگری را از چارچوب گفتمانی فعالان کسبوکار خارج کردهاست.
طبیعی است که با بالا رفتن ریسک کسبوکار، توسعه کسبوکار و ارتقاء فناوری بر پایهی دانش، جای خود را به بقا در کوتاهمدت و به هر قیمتی میدهد. بنابراین فاصله میان تولید دانش و به کارگیری آن در قالب فناوری در ایران معلول بیماریهای مزمن نظام حکمرانی کلان اقتصادی کشور است که خود به طور سیستماتیک موجب اخلال در رقابت در فضای کسبوکار میگردد.
نگاهی بر وضعیت کسب و کارهای خانوادگی در جهان و عوامل موثر بر رشد ارزش آن ها
در فضای نوین اقتصادی، کسب و کارهای خانوادگی به عنوان کهن ترین سازمان کارآفرینی، عنصری مهم در توسعه نظام اقتصادی و اجتماعی به شمار می روند. کسب و کارهای خانوادگی با فراهم آوردن فرصت های شغلی با سرمایه گذاری اندک، ایجاد ثروت و استخدام نیروی کار، منبع مهمی برای نوآوری در عرضه محصول یا خدمات و منشا تحولات بزرگ در زمینه های صنعتی، تولیدی و خدماتی در سطح سازمان ها، اهمیت بسزایی دارند. نگاهی به نظام اقتصادی کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه گواه این امر است که کسب و کارهای خانوادگی فراگیرترین شکل نهاد تجاری بوده و بخش مهمی از تولید ناخالص داخلی کشورهای جهان را به خود اختصاص می دهند.
با توجه به اهمیت این نوع کسب و کارها بر توسعه اقتصادی، ایجاد ثروت و اشتغال، گزارش حاضر ماهیت این نوع کسب و کارها و اثرات آن را ضمن بررسی عوامل اثرگذار بر توسعه استراتژی های کسب و کار خانوادگی و افزایش ارزش آنه ا مورد ارزیابی قرار می دهد.
آسیب شناسی عدم موفقیت واحدهای صنعتی استان و غیرفعال شدن آن ها و ارائه راهکارها در راستای دوره پساتحریم
در سالهای اخیر، اهمیت صنایع کوچک و متوسط در کشورهای صنعتی و در حال توسعه بسیار پررنگ میباشد. این صنایع به عنوان پایههای اساسی رشد و دستیابی به صنایع مدرن محسوب میشوند. صنایع کوچک و متوسط در دنیا از اهمیت بالایی برخوردارند و میتوانند در بخشهای مختلف به صنعت یک کشور کمک کنند. با توجه به موقعيت كنوني كشور و طرحهاي كاهش تصدي دولت در امور اقتصادي به نظر ميرسد كمك به ادامه حيات واحدهاي صنعتی كوچك و متوسط و بسترسازی مناسب براي راهاندازي واحدهاي جديد، از جمله راهکارهاي مؤثر براي تحرك بخشيدن به فعاليتهاي مولد، تأمين بخشي از نيازهاي جامعه، حضور بيشتر در بازارهاي جهاني و كاهش مشكلات ناشي از نرخ بيكاري در كشور باشد. علیرغم مزیتهای زیاد این صنایع، مشکلات گوناگونی نیز دارند که سبب کاستی هایی در فعالیتیشان گردیده است که ضروری است با نگاهی ویژه به این موضوع نگریسته شود. استان بوشهر با داشتن منابع و صنایع مختلفی نفت و گاز نیز دارا بودن یکی از مهمترین ترمینال های صادرات نفت خام جهان در جزیره خارک و طرحهای کلان صنعتی از قبیل نیروگاه اتمی بوشهر، کشتیسازی و مانند اینها، واحدهاي توليدي کوچک و متوسط زیادی را درخود جای داده است. ولی، به دلايل نداشتن استراتژي تقویت و توسعه نتوانسته است سهم قابل توجهي در توليد ناخالص ملي و ايجاد ارزش افزوده کسب نماید. بنابراین، شناسایی دلایل عدم موفقیت و غیر فعال شدن واحدهای صنعتی کوچک و متوسط در استان و ارائه راهکارها از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. در این پژوهش سعی شد با بررسی و مطالعه مبانی نظری و تجربی، دلایل عدم موفقیت و غیر فعال شدن صنایع شناسایی گردد. در نهایت این مرحله تعداد 108 دلیل و عامل عدم موفقیت شناسایی شد. سپس، با رویکرد تحلیل محتوای متنی، دلایل شناسایی شده به تعداد 51 عامل تلفیق و تعدیل شدند. در ادامه، با رویکرد دلفی فازی، بومیسازی دلایل برای استان بوشهر انجام شد که در نهایت این مرحله تعداد ۳۹ عامل مؤثر در عدم موفقیت و غیر فعال شدن صنایع استان بوشهر شناسایی شد. سپس، با بکارگیری رویکرد مدلسازی معادلات ساختاری، مدل عوامل عدم موفقیت و غیرفعال شدن واحدهای صنعتی استان بوشهر طراحی و تایید شد. در نهایت، با تکنیک تصمیمگیری چندمعیاره بهترین/ بدترین، اهمیتسنجی عوامل انجام شد.
نتایج تحلیلها نشان داد که ابعاد؛ فضای کسب و کار(محیطی) و مالی و اعتباری به ترتیب با مقادیر ۲۳۴/0و ۱۹4/0 از اهمیت بالاتری برخوردارند. همچنین، در بعد فضای کسب و کار، عاملهای عدم ثبات و غیر قابل پیشبینی بودن اقتصاد از جمله نوسانات نرخ ارز و تاثیر آن بر قیمت مواد اولیه و قوانین و سیاستهای ناکارآمد و بیثبات در حوزه کسب و کار به ترتیب با مقادیر ۲۰۸/0 و ۱۷۳/0 از اهمیت بالاتری برخوردارند. نتایج این پژوهش با مطالعات، پاشاپور و همکاران(1397)، احمدیان(1395)، حسنقلیپور و همکاران(1394)، امیری و همکاران (1398) و آسیفخان(2022) در یک راستا هست. در بعد بازار، فروش و بازاریابی، عاملهای کمبود تقاضا برای محصولات شرکت(نبود بازار) و خدمات پس از فروش نامناسب از اهمیت بالاتری برخوردارند. نتایج این پژوهش با مطالعات فغفوری و زراعت کیش(1393) و حسنقلیپور و همکاران(1394) و برترند و همکاران(2022) در یک راستا هست. در بعد زیرساخت، عاملهای نبود زیرساخت ارتباطی و تجارت الکترونیکی و عدم دسترسی به سامانه از اهمیت بالاتری برخوردارند. نتایج این پژوهش با مطالعات فغفوری و زراعت کیش(1393) و امیری و همکاران(1398)، برترند و همکاران(2022) و آسیفخان(2022) در یک راستا هست. در بعد فنی و تکنولوژی، عامل های مشکل تامین قطعات و ماشین آلات معیوب و بالا بودن هزینه نگهداری و تعمیرات ماشینآلات از اهمیت بالاتری برخوردارند. نتایج این پژوهش با مطالعات فغفوری و زراعت کیش(1393) و رحمان و همکاران (2019) در یک راستا هست. در بعد مالی و اعتباری، عامل های شرایط سخت دریافت تسهیلات بانکی از قبیل وثیقه سنگین و شرایط سخت بازپرداخت تسهیلات بانکی از قبیل نرخ بالای بهره از اهمیت بالاتری برخوردارند. نتایج این پژوهش با مطالعات فغفوری و زراعت کیش(1393)، حسنقلیپور و همکاران(1394) و بنزازوئا و همکاران(2015) همخوان هست. در بعد نیروی انسانی عاملهای عدم دسترسی به مشاوران و خدمات مشاورهای، حقوقی و نداشتن سیستم مدیریت کارآمد از اهمیت بالاتری برخوردارند. نتایج این پژوهش با مطالعات امیری و همکاران (1398)، آمباد و همکاران(2020)، بنزازوئا و همکاران(2015)، برترند و همکاران(2022) و رحمان و همکاران (2019) همخوان هست. در بعد چشمانداز و استراتژی، عاملهای نداشتن سند چشمانداز و برنامه استراتژیک و ضعف در نوآوری و تنوع محصول از اهمیت بالاتری برخوردارند. نتایج این پژوهش با مطالعات امیری و همکاران (1398)، حسنقلیپور و همکاران(1394)، یوشینو و حصاری(2018) و وانگ(2018) همخوان هست. در بعد روابط کار؛ عاملهای قدیمی بودن برخی قوانین و عدم تناسب آن با شرایط فعلی و ضعف قوانین مالکیت فکری در کشور از اهمیت بالاتری برخودار هستند. نتایج این پژوهش با مطالعه وانگ(2016) و رحمان و همکاران (2019) همخوان هست. بنابراین، به مدیران و سیاستگذاران قلمرو موضوع پژوهش پیشنهاد میشود جهت رشد و بهبود موفقیت کسب و کارهای کوچک و متوسط به این عوامل توجه بیشتری داشته باشند.
مشارکت بخش خصوصی در فرآیند برنامههای توسعه: پیشنهادهایی برای برنامه هفتم توسعه
در گزارش تهیه شده در مرکز پژوهشهای اتاق ایران تحت عنوان "مشارکت بخش خصوصی در فرآیند برنامههای توسعه: پیشنهادهایی برای برنامه هفتم توسعه" تلاش شده که از طریق انجام مصاحبه و گفتگو با "روسای کمیسیونهای تخصصی اتاق ایران" ، "متخصصان" و "فعالان بخش خصوصی" در خصوص سه محور به شرح ذیل، مهمترین محورهای مورد تأکید فعالان اقتصادی جهت درج در برنامه هفتم توسعه به تفکیک حوزههای فرابخشی و بخشی، احصاء گردد:
- در وضعیت کنونی بخش خصوصی کشور برای رشد و توسعه، دچار چه مشکلات و مسائلی است؟
- ریشه این مشکلات چیست و چه سهمی از آن به فرایند برنامهریزی توسعه در ایران برمیگردد؟
- از نگاه فعالان بخش خصوصی، اولویت های مهم برنامه هفتم توسعه چه باید باشد؟
در ادامه به اهم موارد یادشده در گزارش به تفکیک دو حوزه فرابخشی و بخشی پرداخته میشود:
حوزه فرابخشی
- ثبات بخشی به سیاستهای کلان اقتصادی به منظور تامین امنیت سرمایه گذاری
- ضرورت قاعده مند کردن سیاستهای پولی-مالی
- حضور بخش خصوصی با حق رای در مجامع و شوراهای سیاستگذاری و تصمیم گیری
- بهبود فضای کسب و کار و تسهیل قوانین و مقررات مرتبط
- اجتناب دولت از قیمتگذاری دستوری
- توانمندسازی تشکلهای اقتصادی و ایجاد رابطه دوطرفه برای تعامل دولت و بخش خصوصی
- ایجاد فضای نقش آفرینی جدی و موثر بخش خصوصی در توسعه کشور
- توسعه تعاملات بین المللی و تقویت جایگاه کشور در زنجیره ارزش جهانی
- تمرکز دولت بر تنظیم گری و ایجاد فضای رقابت برای شرکت های بخش خصوصی
- کارآمدسازی نظام حکمرانی و گسترش نهادهای اجتماعی فراگیر، پاسخگو و موثر در همه سطوح
- برنامه ریزی برای افزایش رقابت پذیری کالاهای صادراتی
حوزه بخشی
- توسعه زنجیره ارزش صنایع مزیتدار
- توجه به فناوری اطلاعات به عنوان زیرساخت اصلی توسعه دانش بنیان
- ایجاد زیرساخت های مناسب برای اقتصاد دیجیتال
- استفاده از سازوکار فروش اعتباری در حوزه نفت و انرژی
- در نظر گرفتن فعالان حوزه کاهش مصرف انرژی به عنوان تولید کنندگان انرژی
- ایجاد نهاد تنظیم گر در بخش انرژی
- توسعه زیرساخت های لجستیکی با تمرکز بر تجهیز ناوگان هوایی، توسعه شبکه ریلی و دریایی و بنادر
- تعیین متولی واحد برای بخش حمل و نقل کشور
- پرداختن به مسئله ترانزیت بار به عنوان یکی از اولویت های کشور
- ایجاد توازن بین حمل و نقل ریلی و جادهای در حمل بار
- یکپارچه سازی سیاست های وزارت گردشگری با دستگاه های اجرایی و نهادهای مرتبط با انواع گردشگری
- ایجاد پنجره واحد خدمات در بخش گردشگری با تاکید بر مشارکت بخش خصوصی
بازاریابی سبز (Green Marketing) و اثرات آن بر سازمانها
در سالهای اخیر مسائل و مشکلات محیط زیستی مورد توجه بسیاری از شهروندان و دولتها قرار گرفته و بین موضوعات مربوط به آن در رسانه های عمومی به شکل چشمگیری افزایش یافته است. امروزه، مسائل زیست محیطی یکی از دغدغه های اساسی جامعه بشری است و در نتیجه ی این امر مصرف کنندگان، محصولات دوستدار محیط زیست را ترجیح می دهند. در راستای این نگرش، بسیاری از شرکت ها و تولیدکنندگان استراتژی های خود را تغییر داده اند. و مدیران صنایع به دنبال روشهایی هستند که ضمن حمایت از محیط زیست، عملکرد سازمانی خود را افزایش دهند. این رویکرد تحت عنوان بازاریابی سبز پدیدار شده است. به طور مشخص، هدف از رویکرد بازاریابی سبز، درواقع، وارد کردن موضوعات محیطی در تلاشهای بازاریابی است. بازاریابی سبز یک راهبرد بازاریابی است که از طریق ایجاد مزایای قابل تشخیص محیطی بر اساس آنچه که مشتری .انتظار آن را دارد از محیط حمایت میکند . در این پژوهش به بررسی فرصت ها و چالش های بازاریابی سبز در سازمانها پرداخته شده است
بررسی اثر تحولات بازار سرمایه بر اقتصاد و محیط کسب و کار بخش خصوصی (گزارش اول بولتن بررسی مسائل روز اقتصادی- مهر 1399)
سخن اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران
این شماره از بولتن بررسی مسائل روز اقتصادی به درخواست هیات رئیسه اتاق ایران با تمرکز بر «بررسی تحولات اخیر بازار سرمایه و توصیه های اتاق ایران» در تیرماه 1399 تهیه شده است. آثار کوتاه مدت و بلندمدت تحولات بی سابقه بازار سرمایه و جایگاه اتاق ایران در شورای عالی بورس موجب شد تا نظرات طیفی از صاحبنظران و متخصصان درباره این موضوع اخذ شود. گزارش حاضر شامل سه دیدگاه است که دلایل و آثار تحولات بازار سرمایه را تحلیل کرده و توصیههای سیاستی را بیان کرده است. در ابتدای گزارش چکیده سه مطالعه بیان شده است در این بخش تنها به مهمترین توصیه های سیاستی مستخرج از این مطالعات به تفکیک برای شرکت های بزرگ و شرکت های متوسط اشاره می شود:
شرکت های بزرگ:
1. انتشار صکوک قابل تبدیل به سهام توسط هلدینگهای سرمایهگذاری
2. تسویه مطالبات بانکی شرکتهای بزرگ از محل عرضه ثانویه سهام در بازار سرمایه
3. تبدیل سهام عادی به سهام ممتاز و افزایش درصد سهام شناور شرکتها با هدف حفظ کنترل شرکت
4. واگذاری سهام شرکت اصلی متعلق به شرکتهای فرعی در راستای ماده 28 دستورالعمل حاکمیت شرکتی
5. تبدیل بخشی از سهام عادی به سهام خزانه و بازارگردانی سهام
6. انتشار اورق بدهی قابل تبدیل به سهام با نرخ های پائین با هدف کاهش هزینههای مالی
7. اوراق بهادارسازی حوالههای ارزی صادراتی
8. افزایش سرمایه به روش صرف سهام و با سلب حق تقدم
شرکت های متوسط:
1. تسریع در عرضه اولیه سهام شرکتها در بورسها
2. استفاده از مزیتهای سهام ممتاز جهت کنترل مالکیت شرکتها در بورس
3. واگذاری سهام ترجیحی به کارکنان شرکتها با هدف افزایش قدرت خرید کارکنان و بهبود بهرهوری
4. تجدید ارزیابی داراییها و افزایش سرمایه شرکتها از این محل
5. تجمیع شرکتها و ایجاد هلدینگهای تخصصی در رشته های مختلف و پذیرش سهام این شرکتها در بازار سرمایه
6. اخذ تسهیلات با نرخهای پائین از نظام بانکی با توجه به تسویه مطالبات بانکی شرکتهای بزرگ
7. انتشار اوراق بدهی قابل تبدیل به سهام با نرخهای پایین و پذیرش این اوراق در بازار فرابورس
8. ایجاد صندوقهای سرمایهگذاری خصوصی با هدف تامین مالی پروژهها و عرضه آتی سهام آنها در بورس
گزارش 1: بررسی اثر تحولات بازار سرمایه بر اقتصاد و محیط کسب و کار بخش خصوصی
چکیده مدیریتی
تحولات بازار سرمایه در ماههای اخیر و به خصوص پس از آغاز سال 1399، به گواه تمامی شاخصهای عملکردی بازار، بی سابقه است. بازار سرمایه که در گذشته نه چندان دور، بخشی کوچک و نسبتا کم اهمیت از اقتصاد کشور را تشکیل میداد، هم اکنون به عنوان یک نیروی تعیین کننده در تحولات اقتصادی درنظر گرفته میشود.
وقوع چنین تحولی در یک بازه زمانی کوتاه از یک سو فرصتی تاریخی برای ارتقاء نقش بازار سرمایه در تجهیز منابع سرمایهگذاری و تشویق مردم به پس انداز و سرمایه گذاری داراییهای خود در فعالیت های تولیدی ایجاد نموده و امکان سوق دادن سرمایه از بازارهای غیرمولد همچون ارز و طلا به بخش واقعی اقتصاد را فراهم نموده است، اما از سوی دیگر، چالشهای متعددی را در درون و بیرون بازار سرمایه ایجاد کرده است. این چالشها علاوه بر بعد اقتصادی، ابعاد اجتماعی و امنیتی نیز به همراه دارد و لذا، فهم دقیق و همه جانبه تحولات بازار سرمایه و تأثیرات آن بر اقتصاد کشور و کسب و کارها اهمیت ویژهای برخوردار است.
این گزارش به بررسی اثر تحولات بازار سرمایه بر اقتصاد و محیط کسب و کار بخش خصوصی میپردازد. خلاصه این بررسیها در قالب پرسش و پاسخ در ادامه آمده است:
1. ریشه تحولات اخیر بازار سرمایه در چیست؟
تحولات اخیر بازار سرمایه صرفا تابع یک عامل نبوده و به نظر میرسد مجموعه عوامل متعددی در کنار هم در ایجاد این تحولات نقش داشته اند که برخی از آنها عبارتند از:
- افزایش قابل توجه انتظارات تورمی و تلاش آحاد مردم برای حفظ قدرت خرید خود
- کنترل نسبتا موفق نوسانات و محدود کردن سفتهبازی در بازار ارز و طلا توسط بانک مرکزی
- تشدید تحریمها و محدودیتهای ارزی دولت
- تبلیغات و اعلام حمایتهای مستمر دولت از بازار سرمایه
- شیوع کرونا و کاهش معاملات در بازارهای فیزیکی همچون کالا، مسکن و طلا
2. این میزان رشد بازار بورس با در نظر گرفتن شرایط فعلی اقتصاد ایران، خوب است یا بد؟
رشد بازار اثرات مثبت و منفی مختلفی را به طور همزمان دارد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد و لذا نمیتوان به طور مطلق این رشد را خوب یا بد دانست.
3. فرصتها و تهدیدهای نهفته در تحولات اخیر بازار سرمایه برای بخش تولید و بخش خصوصی کشور چیست؟
مهمترین فرصت ایجادشده در نتیجه تحولات اخیر بازار سرمایه، افزایش ظرفیت تأمین مالی از طریق بازار سرمایه است که در صورت انجام اصلاحات ساختاری در مسیرهای تأمین مالی از طریق بازار سرمایه میتواند زیرساخت عظیمی را برای تأمین مالی تولید فراهم نماید. به علاوه، بزرگ شدن بازار سرمایه به همراه تنگنای مالی دولت زمینه مناسبی را برای واگذاری شرکتهای دولتی و خروج دولت از برخی بازارها و حوزههای اقتصادی فراهم نموده که در صورت سیاستگذاری مناسب از سوی دولت، میتواند فضای مناسبی را برای گسترش دامنه فعالیت بخش خصوصی و کاهش مداخلات دولت در بازارها و نظام بنگاهداری کشور فراهم نماید. نکته دیگر اینکه، به نظر میرسد رشد بازار سرمایه و هجوم سرمایه به آن، منجر به ایجاد ثبات نسبی در سایر بازارها از جمله بازار ارز و نیز بازار کالاها شده است و لذا، در سطح اقتصاد کلان نیز به ثبات اقتصادی بیشتر کمک نموده است.
در مقابل، رشد قابل توجه بازار سهام میتواند پیامدهای منفی را با خود به همراه داشته باشد که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
4. آیا این تحولات به معنی تسهیل تأمین مالی بخش تولید و بخش خصوصی است؟
نه لزوما. به دلایل مختلف، تأمین مالی شرکتها از طریق ورود به بورس و نیز افزایش سرمایه با کندی بسیار زیادی همراه است و بنابراین، معمولا حجم تأمین مالی انجام شده در دورههای رونق بازار، در مقایسه با ظرفیت ایجادشده در این دورهها بسیار ناچیز است. در بازار بدهی نیز، فرآیند انتشار اوراق بسیار دشوار، پرهزینه و زمانبر است و لذا، سهم بنگاههای تولیدی از انتشار اوراق در کشور بسیار ناچیز است. نکته دیگر اینکه در حال حاضر رونق بازار سرمایه با تنگنای مالی شدید دولت همزمان شده و بنابراین، انتظار میرود بخش عمده ظرفیت تأمین مالی ایجادشده توسط دولت بهرهبرداری شود و به نوعی، منجر به بیرون راندن (Crowd-out) بخش خصوصی از بازار شود.
5. آیا از محل این تحولات، عوارض و عواقب منفی در انتظار کشور قرار دارد؟ این عواقب چه هستند؟
جذابیت بازار سرمایه و کسب بازدهی بیسابقه در بازه زمانی کوتاه مدت منجر به ورود عده زیادی سرمایهگذاران جدید و بی تجربه به بازار سرمایه شده است. این موضوع به همراه پایین بودن سواد مالی در کشورمان، باعث شده بخش بزرگی از تازهواردان به بازار بدون داشتن درک درستی از مفهوم ریسک، اولا بخش بزرگی از پسانداز خود را وارد بازار کنند و ثانیا، سرمایه خود را عمدتا در یک یا چند سهم محدود و با تکیه بر اخبار و شایعات سرمایهگذاری کنند که در صورت سقوط بازار، میتواند زیانهای سنگینی را به دنبال داشته باشد. پیامدهای اجتماعی و نارضایتیهای ایجاد شده در میان اقشار مختلف مردم، به خصوص با توجه به حمایتها و اظهارنظرهای خوشبینانه و بعضا غیرواقعی مسئولان، میتواند قابل توجه باشد. از سوی دیگر، بخش بزرگی از جامعه به دلیل عدم دسترسی به اینترنت و یا نداشتن شناخت کافی نسبت به مفاهیم سرمایه گذاری، قادر به سرمایهگذاری در بورس نیستند و طبعا، از منافع حاصل از رشد بازار بی نصیب ماندهاند. چنین شرایطی میتواند به افزایش نابرابری میان اقشار صاحب سرمایه و اقشار کمدرآمد دامن بزند. علاوه بر آن، کسب سودهای چندده درصدی در مدتی کوتاه ممکن است انتظارات بازدهی مشابهی را در سایر بازارها نیز ایجاد کند و به رشد قیمتی در دیگر بازارها بیانجامد. همچنین حتی در صورت عدم سقوط و تثبیت بازار، رشد شتابان بورس در ماههای اخیر را می توان به معنای پیش خور کردن رشد آتی بازار دانست که در این صورت این رشد بالا باعث کاهش بازده آتی بازار خواهد شد.
6. نقش "صندوق تثبیت بازار" در مدیریت آثار منفی ناشی از تحولات اخیر بازار بورس چیست؟
افزایش چندبرابری حجم معاملات و نیز تعداد فعالان بازار باعث شده میزان اثرگذاری سازوکارهای کنترلی بازار مانند سرمایهگذاران حقوقی و یا سهامداران عمده و نیز صندوق تثبیت بازار تا حد زیادی کاهش یابد. در شرایطی که در بسیاری از روزها، ارزش معاملات روزانه بالغ بر 10 هزار میلیارد تومان است، نمیتوان انتظار تأثیرگذاری قابل توجه از هیچیک از نهادهای حقوقی بازار داشت.
7. درخواستها و مواضع بخش خصوصی در شرایط حاضر چه باید باشد؟
پیشنهاد میشود مهمترین درخواستهای بخشی خصوصی حول محورهای ذیل باشد:
- تسهیل تأمین مالی بخش خصوصی از بازار سرمایه از طریق تسهیل فرآیند ورود شرکتها به بورس و افزایش سرمایه آنها و نیز فرآیند انتشار اوراق بدهی
- واگذاری مدیریت شرکتهای دولتی همزمان با واگذاری مالکیت آنها از طریق بازار سرمایه
- ممانعت از مداخلات دولت همچون قیمتگذاری دستوری در بازارهایی که شرکتهای بورسی در آن فعال هستند و میتواند به اعتماد سرمایهگذاران لطمه وارد کند.
- تمرکز نهاد ناظر بازار (سازمان بورس و اوراق بهادار) بر افزایش شفافیت و مبارزه با دستکاری قیمتی و اجتناب از اعمال محدودیتهای غیرکارشناسی به منظور مهندسی بازار
- استفاده از فضای پررونق بازار بورس برای اصلاح نظام بنگاهداری از طریق اعمال اصول حکمرانی شرکتی و اصلاح ساختار مالکیت در مجموعههای بزرگ دولتی، شبه دولتی و حاکمیتی.
8. تداوم روند صعودی کنونی تا کی قابلتصور است؟
پیشبینی روند آتی بازار سرمایه بنا به خصوصیات ذاتی آن بسیار دشوار است و لذا، پیشبینی میزان تداوم روند صعودی کنونی به سادگی امکان پذیر نیست. با این حال، در صورت ثبات شرایط اقتصادی و سیاسی کشور، با توجه به آنکه رشد اخیر بازار سرمایه تا حد زیادی، کمارزشگذاری یا "ارزان" بودن تاریخی بازار سرمایه در مقایسه با بازارهای رقیب همچون مسکن را کاهش داده، بنابراین انتظار بازده قابل توجه دور از ذهن میباشد. نکته دیگر اینکه در صورت رخداد تلاطمات جدی در سایر بازارها همچون طلا و مسکن، ممکن است شاهد خروج سرمایه قابل توجه از بازار باشیم که متعاقب آن ممکن است افت یا سقوط قیمتها در بازار سرمایه اتفاق بیفتد. در نقطه مقابل، افزایش نرخ ارز با توجه به شرایط ارزی کشور میتواند رونق بیشتری را در بازار سرمایه ایجاد کند و شاخص بورس را به سطوح بالاتری برساند. در مجموع، تداوم یا توقف روند صعودی کنونی بازار تابع مجموعهای از عوامل است که اکثر آنها مربوط به خارج از بازار سرمایه بوده و در برخی موارد، تابع تحولات سیاسی و بینالمللی است و لذا، پیش بینی این تحولات به سادگی امکانپذیر نیست.
9. آیا این میزان رشد بازار بورس با روند کنونی اقتصاد کلان کشور سازگار است؟
تقریبا بر اساس کلیه شاخصهای اقتصادی، وضعیت فعلی بازار سرمایه با روند تاریخی آن فاصله قابل توجهی دارد و بنابراین، اگر گذشته را معیار قضاوت برای آینده قرار دهیم، به نظر میرسد رشد بازار تناسبی با شاخصهای گذشتهنگر اقتصاد کلان ندارد. با این حال، به دلایلی که در گزارش حاضر به آنها اشاره شده، میتوان ادعا کرد بازار بورس ایران به دلایلی از جمله تورم مزمن و بالا در اقتصاد ایران همواره فاصله قابل توجهی با ارزش ذاتی خود داشته و لذا، از این نگاه، رشد بازار بورس قابل توضیح بوده و با عوامل بنیادین آن ناسازگار نیست. نکته دیگر اینکه، در تحلیل اقتصاد کلان معمولا مثبت یا منفی بودن تحولات اقتصادی بر اساس متغیرهای حقیقی همچون رشد تولیدناخالص داخلی (GDP) ارزیابی میشود، در حالی که رشد قیمتها در بورس تابع متغیرهای اسمی است. به عبارت دیگر، ممکن است علیرغم رشد حقیقی منفی در اقتصاد، به دلیل وجود تورم بالا، شاهد رشد قابل توجه قیمتها در بازار سهام باشیم.
10. این رشد (که احتمالاً عمدتاً به دلیل ورود نقدینگی جدید است) چه فرصتهایی را برای دولت جهت حرکت در سیر خصوصیسازی فراهم خواهد کرد؟
یکی از چالشهایی که همواره در مسیر خصوصیسازی وجود داشته، عدم توانایی مالی خریداران برای خرید نقدی شرکتهای بزرگ دولتی بوده است که در کنار کوچک بودن بازار سرمایه، مسیر ناهمواری را برای واگذاری شرکتهای دولتی ایجاد کرده بود. از سوی دیگر، بازارهای سرمایه یکی از موثرترین سازوکارهای انتقال مالکیت بنگاههای اقتصادی در جهان محسوب میشوند. بنابراین، رشد بازار سرمایه ظرفیتهای بسیار ارزشمندی را برای واگذاری بنگاههای دولتی فراهم نموده که در صورت بهرهبرداری مناسب توسط دولت و استفاده از راهکارهای نوآورانه در طراحی ابزارهای مالی میتواند روند خروج دولت از بنگاهداری را تسریع نماید.
تحلیلی بر شاخص محیط کسب و کار بهار 91 تا تابستان 94
محیط کسب و کار به عنوان یک شاخص مدتی است که مورد توجه قـرار گرفتـه و مطالعـات زیـادي در راستاي پایش، محاسبات و یا سیاستگذاري آن صورت بگیـرد. ایـن شـاخص مجموعـه عـواملی کـه بـر عملکرد و اداره بنگاههاي اقتصادي زیر مجموعه تشکلهاي اقتصادي کشـور مـؤثر بـوده، ولـی خـارج از کنترل مدیران بنگاهها هستند را در بر میگیرد.